تحلیل اقتصادی هنر- آزادسازی هنر به نفع همه است

مقاله امروزم در ویژه نامه جشنواره فجر روزنامه دنیای اقتصاد. (+)

همواره این عقیده عمومی که دایره گسترده هنر و فرهنگ و همچنین گستره وسیع کالاهای هنری و فرهنگی علی القاعده مي‌بایست در مثلث محدود دولت محاط باشد، در کشور ما رواج داشته و مورد اعتنای بسیار بوده است.

این عقیده عمومی بر این امر استوار است که حوزه‌هاي هنری و فرهنگی، به‌صورت اعم، از اصول رایج علم اقتصاد مستثنی هستند و نمي‌توان همانند سایر حوزه‌ها آن را به‌دست افراد آزاد و بازارهای آزاد سپرد. بنابراین این حوزه‌ها بدون حمایت دولت‌ها نمي‌توانند به کار خود ادامه دهند و در نتیجه حضور پرقدرت و حمایت‌هاي همه‌جانبه دولت‌ها در این میان ضروری است. طنز ماجرا آنجاست که خود هنرمندان و اهالی فرهنگ بیش از دیگران به این عقیده عمومی دامن مي‌زنند. جالب‌تر آن که همین هنرمندان و اهالی فرهنگ پس از آن‌که حضور پر رنگ دولت را در این حوزه خواستار مي‌شوند، همزمان از دخالت‌هاي بیشمار دولت‌ها در خط مشی‌گذاری‌ها، مجوزدهی‌ها، عدم تناسب پرداختی‌ها، سانسورها و …. گله و شکایت مي‌کنند و خواستار آن مي‌شوند که دولت به سلیقه هنری و عقاید و ارزش‌هاي آنها و هنر آنها احترام بگذارد و پای خود را از این میانه بیرون گذارد!
در این مختصر سعی خواهم کرد نشان دهم که اولا؛ کالاهای هنری و فرهنگی هم همانند سایر کالاها از شمول کالاهای اقتصادی خارج نیستند و ویژگی‌هاي خاصی که این کالاها را به صفت هنری و فرهنگی متصف مي‌کند، کیفیتی به آنها نمي‌بخشد که سبب شود تا این کالاها از تعریف کالاهای اقتصادی خارج شوند. ثانیا؛ حضور دولت در بخش هنر و فرهنگ به هیچ وجه برای ادامه حیات این بخش ضروری نیست، بلکه همیشه بزرگترین پروژه‌ها و کالاهای فرهنگی در عدم سیاستگذاری و خط مشی گذاری و در نبود حمایت‌هاي دولتی به وجود آمده‌اند. براي اين منظور پرداختن ادله زير ضروري است:


1 – از اولین اصول علم اقتصاد که در حوزه هنر هم ردپای پررنگ آن مشاهده مي‌شود، اصل کمیابی است، بدین معنی كه هنرمندان براي دستيابي به اهدافشان و تولید کالای مدنظرشان از منابع كمياب استفاده مي‌كنند. این بدان معنی است که هنرمندان نیز مجبورند «بده – بستان» (Trade off)هایی که وجه ممیز رفتار اقتصادی است را در نظر بگیرند. بنابراین هنرمندان با توجه به اصول عمل اقتصادی، دست به عمل و خلق کالای هنری مي‌زنند.
2 – کالاهای هنری هم همانند سایر کالاها در بازار به فروش مي‌رسند. بدین معنی که قیمت کالاهای هنری و ارزش آنها تابعی از سلیقه‌هاي مشتریان و به‌عبارت صحیح‌تر، فرآیند عرضه و تقاضا در بازار است. اگر یک کالای هنری، به‌طور مثال؛ یک قطعه موسیقی، یا یک تابلوی نقاشی یا یک فیلم سینمایی از سوی مردم متقاضی نداشته باشد و یا یک کالای هنری به مقیاس وسیع توسط هنرمندان مختلف تولید شود، قطعا قیمت این کالا پایین خواهد آمد و حتی مي‌تواند قیمت آن همانند سایر کالاهای اقتصادی به صفر برسد. اين بدان معناست كه قانون عرضه و تقاضا، در اين بازار هم كار مي‌كند. بنابراین مي‌توان این كالاها را نيز همانند دیگر کالاها و خدمات، تحلیل اقتصادی کرد.
3 – همانند سایر کالاهای اقتصادی، در حوزه کالاهای هنری نیز، گستردگی و دامنه بازار است که موجب ایجاد تقسیم کار بیشتر، خلاقیت فزاینده تر و ایجاد شیوه‌هاي جدیدتر و متنوع تر مي‌شود. همانند ديگر بخش‌هاي اقتصاد، در عرصه هنر نيز مبادلات بازار گزينه‌هاي بيشتري را هم براي مصرف‌كننده‌ها و هم براي توليدكننده‌های آثار هنری ايجاد مي‌كنند. این گفته معروف آدام اسميت كه تقسيم‌ کار، به گستردگي و دامنه بازار بستگی دارد، در رابطه با هنر نيز به اندازه ديگر بخش‌هاي اقتصاد صادق است. بزرگ‌تر بودن بازارها سبب ايجاد شيوه‌هاي هنري متنوع‌تری مي‌شود. به‌عنوان مثال، ظهور دستگاه ضبط موسيقي سبب گسترش بازار شد و امكان اينكه موسیقی جاز، بلوز، موسيقي محلي، رگتايم، سرودهاي مذهبي و R&B از مخاطبان بيشتري برخوردار باشند را فراهم آورد. نتیجه این که هريك از اين ژانرهاي موسيقي به شاخه‌هاي مختلفي تقسيم شدند. مثلا R&B به راك اندرول، موتاون، رپ، سول و… تكامل پيدا كرد. این موضوع در مورد انتشار کتاب نیز صدق مي‌کند. كتابفروشي‌هاي بزرگ و سایت‌هاي جهانی همانند آمازون و امثالهم به بسياري از نويسندگان – و نه‌تنها به آنهايي كه كتاب‌هاي پرفروش را به نگارش درمی آورند – كمك مي‌كند تا آثار خود را به مخاطبين عرضه كنند.
4 – از سوی دیگر همانند عرضه سایر کالاها، تكنيك‌هاي بازاريابي و تشخیص فرهنگ توده، به هنرمندان كمك مي‌كند كه به گروه‌هاي كوچك و بزرگی از خريداران دسترسی پیدا کنند و لذا براي گذران زندگي از راه هنر شانس بیشتری پیدا مي‌کنند. خلاصه اينكه فرهنگ توده و فرهنگ خواص، جانشين يكديگر نبوده، بلكه مكمل همديگر هستند. و این مکمل بودن در فرآیندهای آزادانه بازار معنی مي‌یابد و به ثمر مي‌نشیند.
5 – همچنين علاقه و عشق هنرمند به تولید کالای هنری به هیچ وجه به معنای آن نیست که هنرمند بدون توجه به بازار، کالای خود را تولید مي‌کند، چرا که اولا غالب هنرمندان، همانند غالب نجاران، غالب شیرینی پزان، غالب خیاطان، غالب رانندگان تاکسی و غالب آرایشگران، با نگاهی به درآمد کار خود، دست به این کار مي‌یازند و ثانیا هنرمندان هم همانند سایر عرضه کنندگان كالاها در اقتصاد، هم در سلیقه‌ها اثر مي‌گذارند و هم سلیقه‌هاي عمومی در نحوه کار و محصول کار آنها موثر هستند. بنابراین تمایز روشنی در این خصوص میان هنرمندان و سایر عرضه‌کنندگان کالا و خدمات در اقتصاد نمي‌توان قایل بود. چرا که در این صورت تمام کسانی را که با عشق و علاقه کار خود را انجام مي‌دهد باید هنرمند نامید، که این امر سبب مي‌شود تا معنای کالای هنری در گستردگی آن از میان برود و اصلا احتیاجی به نوشتن چنین مقاله‌ای نباشد!
6 – در تاکید بر نکته قبلی نیاز است دوباره ذکر شود که مي‌توان گفت برخلاف تصور عموم، محرك‌هاي اقتصادي ناشي از ثروت، مضر و ايجادكننده فساد نيستند. غالب هنرمندان در پي سود هستند. اما انگيزه‌هاي اقتصادي و هنري، غالبا در برابر يكديگر قرار ندارند(همانند تولید دیگر کالاها و خدمات). نامه‌هاي باخ، موتزات، هايدن و بتهوون، آشكار مي‌کنند كه همه اين افراد، به كسب درآمد فكر مي‌كرده‌اند. موتزارت در يكي از نامه‌هايش نوشته است: «باور كن، تنها هدف من اين است كه تا حد ممكن پول در آورم، چون كه پول بعد از سلامتي، بهترين چيزي است كه يك فرد مي‌تواند داشته باشد». چارلي چاپلين در جايي گفته است: «من براي كسب پول، وارد فعاليت شدم و هنر من در نتيجه آن به وجود آمد». بسياري از هنرمندان توانا و چيره‌دست، نه تنها انگیزه مالی خودخواهانه داشتند، بلكه تمايل به كسب درآمد براي كمك به دوستان يا براي تامين بودجه كارهاي خلاقانه‌شان نيز آنها را تحريك مي‌كرد.
7 – اين ايده كه هنرمندان بزرگ تاريخ، با فقر زندگي مي‌كردند، بيش از حد مورد تاكيد قرار گرفته و در اهميت آن مبالغه شده است. هيچ شكي نيست كه بسياري از هنرمندان، درآمد كمي دارند. دليل آن تا حدودي به اين امر بازمي‌گردد كه اقتصاد بازار، به افراد بسيار زيادي اين شانس را مي‌دهد تا به دنبال شغل هنري باشند، لذا تعداد زياد هنرمندان آتي، سبب كاهش دستمزدها مي‌شود. اما بسياري از هنرمندان با فروش آثار خود به مخاطبين يا با یافتن حامی مالی زندگی خوبي داشته‌اند. ميكل آنژ و رافائل، در زمان خود انسان‌هاي ثروتمندي بودند. در واقع، بسياري از هنرمندان ايتاليايي دوران رنسانس از لحاظ اقتصادي موفق بودند. به طول كلي، اغلب هنرمندان مشهور در طول زندگي خود، قيمت‌هاي بالايي را براي كارهايشان دريافت مي‌كردند. بطور مثال شكسپير در دنياي تئاتر تجاري و انتفاعي كار مي‌كرد و نيازي به کمک کسی نداشت. حتي اگر هنرمندان نتوانند با درآمد خود از هنر روزگار بگذرانند، اقتصاد سرمايه‌داري بهترين فرصت براي داشتن كار دوم را به آنها مي‌دهد. تي اس اليوت در بانك ليويد كار مي‌كرد، جيمز جويس به تدريس زبان مي‌پرداخت، چارلز ايوس و والاس استيونز، مدير بيمه بودند و ويليام فاكنر در يك نيروگاه برق كار مي‌كرد. همه اينها يا در كار خود يا در زمان فراغتشان به توليد آثار هنری مي‌پرداختند.
8 – به علاوه ثروت افراد جامعه بر هنر(همانند سایر کالاها) اثر محسوسی دارد. هرچه جامعه ثروتمندتر باشد، هنرمندان با گزينه‌هاي بيشتري مواجه خواهند بود. با افزايش ثروت جامعه، تعداد خريداران بالقوه آثار هنری نيز افزايش مي‌يابد. و احتمالا این افزایش بصورت تصاعدی صورت مي‌پذیرد. و همین است که کالاهای هنری را جزو کالاهای لوکس در اقتصاد طبقه بندی مي‌کنند. اين امر هنرمندان را قادر مي‌کند كه گزیده کار باشند و هر سفارشی را نپذیرند. مثلا پاپ به میکل آنژ التماس مي‌کرد که «گوشه سيستين» (Sisten Chapel) را تکمیل کند، زیرا میکل آنژ در همان زمان مشتریان زیادی داشت و توجهي به پاپ نداشت و توجهي به پاپ نداشت. به معنای دقیق تر، آزادي هنري، اگرچه به ندرت به‌صورت تمام‌عيار وجود دارد، سبب ساز رفاه و پيشرفت هنر و جامعه است.اگر این مقدار از ادله(شماره!) را برای اینکه کالای هنری هم بیش از هرچیز دیگر، یک کالای اقتصادی است، کافی باشد، مي‌توانیم به سایر حوزه‌ها بپردازیم.

مثلا در حوزه تکنولوژی و تاثیر تکنولوژی‌هایی که به دلیل تجارت آزاد و بازار آزاد بوجود آمده‌اند، مي‌توان ادعا کرد که دقيقا به همان‌گونه‌ كه پيشرفت‌هاي تكنولوژيكي به ايجاد صنايع جديد و گزينه‌هاي بيشتر براي مصرف‌كننده‌ها منجر شده است، هنر نیز به شدت تحت تاثیر این پیشرفت‌ها قرار گرفته است. همه ما ارزان‌بودن كاغذ را مسلم فرض مي‌كنيم، این در حالی است که هنرهاي دوره رنسانس تنها زماني شكوفا شدند كه كاغذ آنقدر ارزان شد كه اكثر هنرمندان قادر به پرداخت هزينه آن شدند. امپرسيونيست‌هاي فرانسوي رنگ‌هاي جديدي را مورد استفاده قرار مي‌دادند كه بر پايه تحقيقات جديد علمي در زمينه مواد شيميايي به وجود آمده بود. همچنین راك‌اند رول به گيتار برقي و استوديوهاي پيشرفته ضبط نياز داشت. به علاوه در حالي كه جان‌کیتز، موتزارت و شوبرت همگی در جوانی و به خاطر بیماری‌هایی مثل سل جان خود را از دست دادند، پيشرفت‌هاي پزشكي امكان زندگي طولاني‌تر و توليد آثار بيشتر را براي هنرمندان جديد فراهم آورده است. هیچ‌کدام از این پیشرفت‌ها با دخالت‌هاي دولتی بوجود نیامدند.
در خصوص تجارت آزاد و رابطه آن با تولید کالای هنری هم مي‌توان گفت که بحث در مورد منافع تجارت آزاد، مدت‌هاست که فيصله يافته است: و نتیجه قطعی این است که تجارت، مطلوب است. (هرچند شاید برخی از اقتصاددانان و هنرمندان بومی شاید هنوز که هنوز است به این نکته باور نداشته باشند) به‌هرحال تنها در اين اواخر بوده است كه جهاني‌سازي هنر، توجه زيادي را به خود جلب كرده است. بسياري از منتقدين، از جمله بنيامين باربر، به مخالفت با اصول مطرح شده از سوي آدام‌اسميت پرداخته و معتقدند كه تجارت فرهنگي، باعث شده است که ریبوک و مک‌دونالد و برنامه‌هاي تلويزيوني بی‌ارزش را در کنار هم داشته باشيم. با اين حال، شواهد بسیاری از تجارت آزاد هنر حمايت مي‌كنند.
تجارت، به همان شيوه كه از تنوع در داخل مرزهاي يك كشور حمايت مي‌کند، نقش بزرگي نيز در افزايش تفاوت‌هاي بين‌المللي داشته است. جهان سوم در چند دهه اخير نويسندگان و فيلمسازهاي برجسته زيادي را معرفي كرده است. گابريل گارسيا ماركز، نجيب محفوظ، وي.‌اس.‌نايپل و جان ‌وو، همگي حاصل فرهنگ جهاني شده هستند و آثارشان بدون تجارت صورت گرفته در بعد بين‌المللي و بدون عدم دخالت دولت‌ها به وجود نمي‌آمدند.
چاقوهاي كنده كاري به روي فلزات كه محصول غرب هستند، موهبتي براي مجسمه‌سازها و كنده‌كارهاي فقير در سراسر دنيا هستند. همين طور، رنگ‌ها و بوم‌هاي آكريليك نيز براي اشكال جديد هنرهاي تجسمي، يك نعمت به حساب مي‌آيند. موسيقي دنيا در قرن بيستم و بيش از همه در شهرهاي بزرگي مثل لاگوس، ريودوژانيرو و هاواناي قبل از دوران كاسترو شكوفا شد. همچنین امروزه بسياري از كساني كه در كشورهاي جهان سومي به آفرينش آثار هنري مي‌پردازند، زندگي خود را با فروش محصولات‌شان به مصرف‌كنندگان ثروتمند غربي مي‌گذرانند.
از دیگر سو باید اشاره کرد که قدرت خريد غربي‌ها، در شكوفايي و رونق هنر ساده هاييتي، موسيقي رگا (reggae) جامائيكا، پارچه‌بافي‌ ناواهو و فرش ايراني در اواخر قرن نوزدهم نقش مهمی داشت. موارد بسيار ديگري از اين گونه نهضت‌هاي هنري را مي‌توان نام برد.
از آن جا كه تجارت، كشورها را به يكديگر شبيه‌ترمی کند، ممكن است تنوع و تفاوت كشورها كمتر به نظر آيد. اما در اين ميان، كشورها با توسعه و گسترش فهرست متنوعي از انتخاب‌هاي فرهنگي، به شيوه‌اي بسيار مفيد و سودمند به همديگر شباهت بيشتري پيدا مي‌كنند. امروزه افراد مي‌توانند در آلمان و فرانسه، سوشي بخرند، در مالزی مک دونالد بخورند، در ایران جدیدترین موسیقی‌ها و فیلم‌هاي روز اروپایی و آمریکایی را تماشا کنند، در عربستان جدیدترین مدل لباس‌های طراحی شده در غرب را بپوشند و … اما اين امر به ندرت به عنوان نابودي فرهنگي مدنظر قرار مي‌گيرد. افراد، فرصت بيشتري را براي پي‌گيري مسير فرهنگي مورد انتخاب خود دارند. لذا اگر چه تفاوت‌هاي ميان جوامع كاهش مي‌يابند، اما تنوع در يك جامعه مشخص افزايش مي‌يابد. دقيقا به همان گونه كه تجارت، هنر را بهبودي مي‌بخشد، محدوديت در تجارت نيز به هنر زيان مي‌رساند. حمايت‌گرايي فرهنگي در فرانسه كه در ابتدا دولت ویشی و نازي‌ها صورت دادند، بعد از جنگ نیز حفظ شد. قبل از آن زمان، فرهنگ فرانسوي و از جمله سينماي فرانسه تحت شرايط تجارت بسيار آزاد به شكوفايي رسيده بود. با افزايش یارانه‌ها و حمايت‌گرايي، سينماي فرانسه به مشكلات اقتصادي فزاينده‌اي مبتلا شده است.
کمی از بحث اصلی خارج شدیم، ولی این امر به روشن تر شدن ابعاد مختلف موضوع کمک مي‌کند. اگر بخواهم به بحث اصلی یعنی حضور دولت در این بخش بپردازیم. به‌طور کلی، مدافعان اعطاي يارانه، يا یارانه‌هاي این بخش را بدین شکل توجيه مي‌کنند كه حمايت از هنر، ذاتا ارزشمند است يا معتقدند كه یارانه هاي داده شده به هنر، فوايد اقتصادي يا اجتماعي اضافي (Externalities) به همراه مي‌آورند. اما منتقدان اعطاي يارانه هر دوي اين توجیهات را به چالش مي‌كشند. آنها مي‌گويند كه اتكا به بازار، فهرست انتخاب بهتري را به ما مي‌دهد و همچنین موجب شکوفایی بهتر این عرصه مي‌شود. به‌عنوان نمونه هم مي‌توان آمریکا را ذکر کرد، هنر در آمريكا، نسبت به كشورهاي اروپاي غربي، سوبسيدهاي مستقيم بسيار كمتری دريافت مي‌كند. بودجه «موقوفات ملي هنر» هيچ گاه از 170ميليون دلار فراتر نرفته است. (بودجه این نهاد در سال 2003، تنها 115ميليون دلار بود) اين رقم از بودجه بسياري از فيلم‌هاي هاليوودی كمتر است. با اين وجود، هنر در آمريكا از لحاظ اقتصادي از بسياري از جنبه‌ها سالم‌تر، قوی‌تر و گسترده‌تر است، زيرا بنيادها و ريشه‌هاي تجاري قويتر و آزادی بیشتری دارد.

همان‌طور كه نظارت‌هاي دولتي، ابتكار در صنايعي‌ مثل خطوط هوايي يا حمل‌و‌نقل جاده‌اي را كاهش داد، ناظران دولتي تلاش کردند که از نوآوري در هنر نيز بكاهند. خوشبختانه دولت با ناكامي روبرو شد. بسياري از مهمترين نوآوري‌هاي فرهنگي آمريكا، مثل جاز، هاليوود و راك ‌اند رول، در تقابل با دخالت‌هاي دولت رشد پيدا كردند. دولت آمريكا بارها تلاش كرد تا همه اين قالب‌هاي هنري را سانسور كند و برخوردهاي قانوني سخت و شديدي را براي هنرمندان مشهوري مثل آلن‌فريد، چاك بري وجيمز براون در نظر گرفت.
در مجموع، اقتصاد هنر، واقعيت‌هاي اقتصادي زیادی را انعكاس مي‌دهد. هنر غالبا از ديد ما، چيز «خاصي» است، اما تحليل اقتصادي بيانگر آن است كه افزايش ثروت، تجاري سازي و جهاني‌سازي، همه براي هنر و هم براي آنهايي كه از هنر لذت مي‌برند مطلوب است.

منابع:

Cowen, Tyler. Creative Destruction: How Globalization Is Shaping the World’s Cultures. Princeton: Princeton University Press, 2002.

Cowen, Tyler. In Praise of Commercial Culture. Cambridge: Harvard University Press, 1998.

Cowen, Tyler. Arts. Encyclopedia of Economics.

Heilbrun, James, and Charles M. Gray. The Economics of Art and Culture: An American Perspective. Cambridge: Cambridge University Press, 1993

این نوشته در محمدصادق الحسینی ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

5 پاسخ برای تحلیل اقتصادی هنر- آزادسازی هنر به نفع همه است

  1. با سلام
    این اولین پست بنده در سایت شماست و به شخصه از قلم زیبای شما لذت میبرم.
    در پست های متعدد مخالفت خود را با دولتی شدن بسیاری مسایل مطرح کرده اید و حال نیز مخالفت با دولتی کردن هنر.فکر میکنم جنابعالی از پیروان سر سخت میلتون فریدمن هستید.
    سوالی از حضورتان دارم.در شرایط حاضر اقتصاد جهانی شاهدیم که سیاست های مطرح شده از سوی اوباما باز هم اقتصاد را به همان عقاید کینزی باز میگرداند و حال که سیاست های پولی نتوانسته است کارگر بیفتد سیاستمداران اقتصادی دست به دامان دولت شده اند.
    ایا به واقع این کار اشتباه است؟
    ایا اگر چنین سیاست هایی اتخاذ نمیشد نظام عرضه و تقاضا به مشکل بر نمیخورد؟
    ایا شرکت هایی همچون کرایسلر که در سال های گذشته سودهای کلانی به دست اورده بودند باید حمایت نمیشدند و یا بهتر بگویم باید ورشکست میشدند؟
    در این صورت چند سال طول میکشید تا روند اقتصادی به حالت اولیه خود باز گردد؟
    ایا نظام سرمایه داری دارای به واقع جواب گوی چنین بحران هایی خواهد بود؟

    در انتها باید بگویم که بنده دانشجوی رشته هنر هستم و با توجه به شرایط هنر و هنرمندان ایرانی چنین ایده هایی چندان طرفدار پیدا نخواهد کرد.نه از سوی دولت و نه از سوی خود هنرمندان ایرانی.چرا که قشر متمول هنرمندان ایرانی بسیار اندک هستند و به علاوه بستر های مناسب برای رشد و تعالی هنری برای همه هنرمندان به یکسان برقرار نیست.
    فکر میکنم هنر ایران از چنین مسایلی مستثناست و در شرایط فعلی هنرمندان به هر چیزی فکر میکنند جز پیشرفت هنر خود.هنرمند بسیار داریم اما هنر مند دگر اندیش خیر.
    زمانی شعار هنر برای هنر سر میدادیم اما زمانی که وارد گود میشوید میبینید اگر پول نداشته باشید تره هم برای شما خرد نمیکنند.این است وضعیت اسف بار هنر ایران زمین.

  2. مهرداد :گفت

    سلام
    از مطالبی که درج می کنید کمال تشکر را دارم و خود من همیشه از خوانندگان مطالبتون در وبسایت هستم.اما مدتی است در باب بحران مالی و اقتصادی جهان دیگر مطلبی را نمی نویسید.اینکه الان در چه مرحله ای است و آیا جهان در حال ورود به یک بحران بدتر از سال های سیاه دهه 30 است یا یک بحران گذرا سرمایه داری است.لطفا در این باب مطالبی را بنویسید.چون خود من مشتاق پیگیری اخبار اقتصادی هستم و علاقه زیادی دارم که تحلیل ها و نظرهای پخته و بسیار جذاب شما را بخوانم.با تشکر
    ——————–
    صادق: در وب آره ولی در روزنامه و در لینکهایی که می گذارم بحث بحران هنوز داغه و وجود داره. ولی در کل اگر بخواهم بگویم به نظر نمی رسد که بحران تا بیش از سال 2010 ادامه پیدا کند. و وضعیت به آن خرابی باشد.

  3. هرچند جاهایی از مقاله بوی منطق آخوندی- از جنس زیاده روی در مثال و دلیل تراشی- می داد ولی مقاله ی بسیار خوبی بود! دستتان درد نکند

  4. کالن :گفت

    بازار کار رشته ی اقتصاد در ایران چگونه است؟

  5. Jeffrey :گفت

    I enjjoyed reading your post

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s