دلایل افزایش نرخ ارز

این روزها بازار ارز بسیار ملتهب است. خصوصا برابری ریال در برابر دلار و یورو در طی چند روز گذشته افزایشی نسبتا شدید را تجربه کرد و به حدود 1130 تومان به ازای هر دلار و به 1480 تومان به ازای هر یورو رسید.

سوالی که متناوبا این روزها پرسیده می شود این است که چرا؟ چرا نرخ ارز افزایش پیدا کرد آن هم دفعی و بیش از 10 درصد در طی چند روز؟

پاسخ به این سوال را می توان در چند بخش خلاصه کرد:

اول) به لحاظ بنیادین نرخ ارز در ایران  در سال های گذشته باید افزایش پیدا می کرد. این «باید» با توجه به اصول اقتصادی و نیز شرایط اقتصادی کشور در برابر اقتصاد جهانی و در مقابل اروپا و آمریکا  در سالهای گذشته بیان می شود. به عبارت دیگر، اقتصاد ما از سال 81 که نرخ ارز تقریبا ثابت بوده است، تورم های بالایی را تجربه کرده در حالی که این برای اقتصاد اروپا و آمریکا صدق نمی کند. بطوری که با یک محاسبه دستی می توان به این نتیجه رسید که قیمت کالاهای داخلی در ایران از سال 81 بیش از 150 درصد رشد داشته است در حالی که نرخ برابری ریال در برابر دلار تنها  در حدود 20 درصد افزایش داشته است. بنابراین افزایش نرخ ارز در ایران اجتناب ناپذیر است. و یک روز باید اتفاق بیفتد. اما چرا در سال های اخیر این اتفاق نیفتاده است؟ (این سوالی است که در پست بعدی به آن پاسخ خواهم داد)

دوم) با این حساب هم اکنون نرخ واقعی دلار چقدر است؟ نرخ واقعی دلار، در اقتصاد کلان ، نرخی است که با توجه به نسبت تورم داخلی به خارجی تعدیل می شود. با توجه به  گزارشی که بانک مرکزی در سال 88 منتشر کرد، نرخ واقعی دلار در سال 87 (با مقایسه با سال 81) با یک محاسبه ساده، برابر 590 تومان برآورد شد. این نرخ به این معنا نیست که نرخ اسمی دلار باید به این سمت برود! بلکه به این معناست که هم اکنون با توجه به تورم داخلی، صادر کننده ما عملا دارد نسبت به سال 81 نرخ 590 تومان را برای صادراتش دریافت می کند و نه 1000 تومان را!! بنابراین این به شدت به ضرر صادرکننده تمام می شود و به شدت به نفع وارد کننده است.(1) بنابراین به منظور اینکه نرخ واقعی دلار حداقل نسبت به سال 81 ثابت بماند بایستی نرخ اسمی ارز(همان نرخ بانک مرکزی) طی این سال ها به اندازه تورم  افزایش پیدا می کرد.(با اغماض و ساده سازی)

سوم) اما ساده ترین سوال این است که چطور(با چه مکانیسمی) نرخ ارز در طول این مدت تقریبا ثابت نگاه داشته شده است؟ پاسخ به این سوال در دخالت بانک مرکزی در بازار ارز خلاصه می شود که اسم شناورسازی مدیریت شده به آن داده اند. این بدان معناست که در این سیستم زمانی که نرخ ارز رو به افزایش است، بانک مرکزی ارز خارجی می‌فروشد و از افزایش قیمت آن می‌کاهد و زمانی که نرخ ارز رو به کاهش است، به خرید ارز روی می‌آورد.

با این حساب آیا می توان در کوتاه مدت نرخ ارز را پیش بینی کرد؟ پاسخ به این سوال بسیار ساده است: نه! اقتصاددانان غالبا تغییرات نرخ ارز را همانند راه‌رفتن تصادفی و بدون ترتیب می‌دانند، به این معنا که احتمال افزایش این نرخ در آینده به‌اندازه احتمال کاهش آن است. پس به فکر این نباید بود که نرخ ارز را در کوتاه مدت پیش بینی کرد مگر اینکه اطلاعات وا خباری از اقدامات کوتاه مدت بانک مرکزی (آنهم اطلاعاتی که در دسترس همه نباشد) داشته باشیم.

اما در بلندمدت چطور؟ قطعا در بلندمدت می توان روند نرخ ارز را پیش بینی کرد در علم اقتصاد تئوری ها و نظریه هایی وجود دارد؛ از نظریه مقداری پول بین المللی تا نظریه اضافه جهش فیشر. خلاصه کلام این است که در بلندمدت متغیرهای بنیادین هر اقتصادی، نرخ برابری ارز این کشور با سایر کشورها را تعیین می کنند.

نکته آخر: به نظر نمی رسد این افزایش یکدفعه نرخ دلار و یورو بدون نظر بانک مرکزی صورت گرفته باشد. چرا که بانک مرکزی تجربه ای 8 ساله در مدیریت نرخ ارز دارد و این دلایل که این افزایش ناشی از اعلام فلان بانک برای باز کردن حساب ارزی و ترس مردم از هدفمندی یارانه ها و روی اوردن به ارز و رکود بورس و … است، هرچند غلط نیستند اما نمی توانند بدون مدیریت آگاهانه بانک مرکزی، نرخ ارز را افزایش دهند. بنابراین تقریبا مطمئن باشید که این افزایش نرخ ، آگاهانه  و با نظر بانک مرکزی صورت گرفته است. اما اینکه دلیل آن چیست؟ آیا بانک مرکزی هدف قیمتی مشخصی در آینده برای نرخ ارز دارد؟ و این که این قیمت چقدر است را باید منتظر نشست و نظاره کرد. بهرحال این افزایش، اگر مدیریت شده و در راستای افزایش بلندمدت نرخ اسمی ارز باشد، سیگنال خوبی برای اقتصاد است.

* برای آگاهی بیشتر از چگونگی کارکرد نرخ ارز، نظام های ارزی به این پست وبلاگ که قبلا نوشته ام مراجعه کنید. (+)

**همانطور که گفتم در روزهای آینده درباره چرایی افزایش پیدا نکردن نرخ ارز در سال های گذشته خواهم نوشت.

—-

1)آن چه بیشترین اهمیت را برای اقتصاد واقعی دارد، نرخ واقعی ارز است. اگر یک واحد پول ارزش بالایی بر حسب معیارهای واقعی داشته باشد، بدین معنا خواهد بود که محصولاتی که با استفاه از آن به فروش می‌رسند، قدرت رقابتی کمتری در بازارهای جهانی خواهند داشت و این امر به تشویق واردات و ممانعت از صادرات خواهد انجامید.

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی, اقتصاد ایران, بازار ارز | برچسب‌خورده با , , , | 13 دیدگاه

توصیه هایی برای خواندن

دکتر جواد صالحی اصفهانی این روزها نوشته های بسیار جذاب و پرباری دارد که خواندنشان برای علاقمندان به اقتصاد نه مستحب بل واجب است. (مگر فقط بعضی ها می توانند فتوا بدهند. ما که اسم و فامیل امان که حداقل به فتوا دادن می آید). مزیت نوشته های وی، استفاده از آمار و ارقام و نمودارهای قابل اعتماد است که اقتصاددانان بسیار دوست می دارند!

خصوصا این چند پست را اخیرا خواندم و نظرم را جلب کرد:

مطلبی در باب جایگاه ایران در توزیع جهانی درآمد (+)  که چند نکته بسیار مهم دارد؛ اول اینکه درآمد 75 درصد ایرانی ها، درآمدشان در 60 درصد بالایی درآمد جهانی قرار می گیرد. همچنین توزیع درآمد در ایران از آمریکا در همه سطوح نابرابرتر است و نیز این که فقیرترین فرد در آلمان از فقرترین فرد در آمریکا درامد بیشتری دارد و هر دو در 60 درصد بالایی توزیع درآمد جهانی قرار دارند. همچنین چیزی که بیش از همه عجیب بود این که هرچند یک فرد مالزیایی در تمام سطوح این توزیع درآمد در سطحی پایین تر از فرد ایرانی قرار می گیرد(با احتساب مصرف و نه درآمد) اما فقیرترین ایرانی ها در سطحی پایین تر از فقیرترین مالایی ها قرار دارند. این نشان دهنده توزیع بسیار نابرابرتر درآمد(مصرف) در ایران نسبت به مالزی است.

مطلب دیگری در باره توهم پولی در ایران (+) در این نوشته ادعای دولت درباره دوبرابر شدن مصرف ایرانی از زمان شروع به کار دولت نهم تابحال بررسی شده و در ان بخوبی نشان داده شده است که اولا نه تنها مصرف افزایش نداشته که مصرف واقعی خانوارها طی این دوران کاهش داشته است. همچنین مهمتر از آن، صالحی اصفهانی با آمار و به سادگی نشان داده است که تورم سال های اخیر بیشتر به ساکنان شهرهای کوچک و روستاییان ضربه زده است تا شهری ها. ( نکته من: این امر به لحاظ سیاسی و در انتخابات گذشته قاعدتا باید به ضرر احمدی نژاد تمام می شد، چرا که طبق استدلال طرفداران دولت، روستاها و شهرهای کوچک محمل آرای احمدی نژاد بوده اند. خب می توان با بررسی در آمار دید که اینطور نبوده است. پاسخ معما با خواننده عاقل)

این هم نوشته دیگری در باره توانایی یا عدم توانایی دولت در کاهش نابرابری درآمدی (+)

نوشته‌شده در لینک های مفید | برچسب‌خورده با | 3 دیدگاه

رکود در وبلاگستان فارسی: خطای دید

امروز گویا روز وبلاگستان فارسی است. روزی که اولین پست وبلاگستان فارسی منتشر شده است(مثل تمام روزهای دیگر). به این بهانه نوستالژی روزهای شکوفایی و حسرت شب های پر زرق و برق گذشته وبلاگستان مد شده  و همه شروع کرده اند به یادآوری آن روزها.

بصورت شهودی به نظر می آید که درست می گویند. هرچند آمار دقیقی وجود ندارد اما حداقل می توان بصورت عینی ادعا کرد که دیگر آن شوق و اشتیاق گذشته در وبلاگستان فارسی نیست. آن شور و هیجان نهفته در پاسخ دادن به پست ها، ابراز موافقت یا مخالفت، فحش دادن و فحش شنیدن، حرص خوردن و حرص دادن، تا نیمه شب بیدار ماندن و پاسخ کامنت های موافق و مخالف را دادن وجود ندارد. اما شاید این چندان معنای رکود نداشته باشد. اگر پیشرفت های تکنولوژیک این چند ساله را در عرصه اینترنت مرور کنیم می بینیم که با دنیایی متفاوت با آن روزها مواجه هستیم.

فضایی که امروزه با آن روبرو هستیم، از شبکه ها و تکنولوژی مبتنی بر وبی برخوردار است که حتی تصور برخی از آنها در سال های 82 تا 84 (که به نظر من اوج وبلاگ نویسی فارسی است) غیر ممکن بود. خصوصا گودر نقش مهمی در این میان دارد. گودر دو کارویژه بسیار مهم دارد که باعث کاهش حجم نوشته ها و نیز کاهش تعداد مخاطبان مستقیم وبلاگ های کلاسیک می شود:

اول- گودر محلی برای به اشتراک گذاری است. هرچند که در نگاه اول باید این امکان به اشتراک گذاری سبب افزایش بیننده مطالب شود اما دقیقا اینطور نیست. به عبارت دیگر گودر هرچند سبب افزایش تعداد کسانی که یک مطلب را می خوانند می شود اما غالبا این مخاطبان به اصطلاح حرفه ای هستند و بصورت مستقیم به وبلاگ مراجعه نمی کنند. پس از کاهش تعداد مستقیم مراجعه کنندگان نمی توان نتیجه گرفت که وبلاگستان در رکود به سر می برد. همچنین کاهش تعداد کامنت ها و امثالهم باید با در نظر گرفتن تعداد کامنت های شیر شده به فارسی در گودر صورت بگیرد و بدون آن بی اعتبار است.

دوم- با وجود دنبال کنندگان در گودر و امثالهم، دیگر وبلاگ نویسان مجبور نیستند مدام بنویسند تا مبادا خواننده اشان از دست برود! مرضی که سال های گذشته در وبلاگستان وجود داشت. به عبارت دیگر درست است که تعداد پست ها در وبلاگستان کم شده است اما این به معنای کاهش کیفیت نیست. بلکه استدلال بالا نشان می دهد که احتمالا در جهت افزایش کیفیت است. (مثلا همین وبلاگ نویس معلوم الحال که حدود دو سال است کم کار شده و عملا وبلاگ نمی نویسد، حدود 1500 دنبال کننده در گودر دارد و هر وقت حالش باشد می نویسد و می داند که چند نفری نوشته را می خوانند. همین جا اگر دوستان حالش را داشتند از نشانی زیر در گودر نه 5 نشانی دیگری که این وبلاگ با آنها به اشتراک گذاشته شده است استفاده کنند. + بحث خیلی دقیق و علمی است! گویا حتما آن اسلش آخرش هم باید باشد!)

همچنین دلیل دیگری که شاید ریشه این تصورات از رکود باشد این است که نسل اول وبلاگ نویسی در ایران(کسانی که در سال های 80 تا 85 وبلاگ نویسی را شروع کردند) پیر شده! کارهای دیگری دارد، مشکلات و مسایلش تغییر کرده است و امثالهم و فرصت و حوصله سابق را ندارد. همچنین از آنجایی که هنوز فضای وبلاگستان در دست این نسل است(بیش و کم) بیش از پیش این رکود به چشمشان می آید و در نتیجه فضای نوشتجات را متاثر از تورش ناشی از زاویه دید می سازد.

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی | برچسب‌خورده با | 12 دیدگاه

بالا رفتن اجاره مسکن غیرطبیعی نیست!

این روزها بحث اجاره مسکن داغ شده است. البته همیشه حرفی از بازار مسکن بوده است. اگر قیمت خودش بالا نمی رود، بحث اجاره اش پیش می اید، اگر بحث اجاره نباشد، بحث خانه های خالی اگر خانه های خالی و الخ. (خبرگزاری ها و روزنامه های معمولا با رویکردی پوپولیستی با این جریان برخورد می کنند و این افزایش اجاره را محکوم می کنند. دولتی ها هم که همیشه در پی نشان دادن قدرت خود هستند. و می خواهند همه چیز را کنترل کنند. مثلا اینجا را ببینید که چگونه پوپولیسم از مسکن و اجاره مسکن سر درآورده است.)

اما به نظر می رسد واقعا اجاره مسکن افزایش داشته است. این را هم بصورت شهودی و هم در امار رسمی که وزیر مسکن اعلام کرده می توان دید.(به لینک بالا و اینجا مراجعه کنید که مدعی است اجاره مسکن در سال جاری حدود20 درصد رشد داشته است).

اما جریان چیست و چرا اجاره مسکن افزایش یافته است؟ آیا این امر غیر طبیعی است؟

حقایق اشکار شده:

اول آن که اجاره مسکن در اقتصاد ایران غالبا در ادوار رکود رو به افزایش می گذارد اما در دوران رونق از افزایش کمتری برخوردار است. این امر را می توان با امار و ارقام به راحتی نشان داد.

دوم، در دو سال گذشته یعنی سال های 87 و 88 و 5 ماه جاری از 89، قیمت مسکن راکد بوده است. در حالی که در سال های 85 و 86 قیمت مسکن از جهشی نسبتا بزرگ برخوردار شد.

با توجه به این دو واقعیت، حال می توان به تحلیل بازار اجاره مسکن دست یازید. این افزایش قیمت اجاره، با توجه به کاهش قیمت مسکن در دو سال گذشته و ثبات این بازار در سال‌جاری،به هیچ وجه نشانه حباب در بازار اجاره نیست. اگر نگاهی دقیق‌تر به قیمت مسکن و اجاره‌بها در سال‌های گذشته بیندازیم، این نکته حائز اهمیت است که افزایش حباب گونه قیمت مسکن در سال‌های 85 و 86 با افزایشی به همان میزان در بازار اجاره مسکن همراه نشد و در نتیجه قیمت واقعی اجاره نسبت به قیمت واقعی مسکن کمی عقب افتاد.(قیمت های تعدیل شده با تورم) در نتیجه اجاره‌بها، بطئی‌تر و با تاخیر بیشتری حرکت خود را شروع کرد که هم‌اکنون نیز افزایش اجاره‌بها در شرایط رکود بازار مسکن نشان از سعی بازار در همگن کردن قیمت‌های اجاره با قیمت مسکن دارد. بنابراین این افزایش نه تنها غیر طبیعی نیست که روند طبیعی این بازار است. بنابراین بهتر است سیاستگذاران و اقتصاددانان حامی مداخله بیش از این آب را گل آلود نکرده و بازار را نگران نکنند.

بنابراین مشخص است که هرگونه مداخله در بازار اجاره می تواند اثرات خطرناک و غیر قابل جبرانی بر عرضه مسکن در آینده داشته باشد. در حالی که این افزایش اجاره می تواند نه تنها منفی نبوده که مثبت باشد! چرا که از آنجایی که اجاره مسکن بخشی از بازده سرمایه گذاری در مسکن است، باعث افزایش عرضه خانه(ساختن خانه های جدید) در اینده خواهد شد. بنابراین بهتر است واقع بین باشیم.


پس نوشت 1) قبلا هم در این مورد نوشته بودم. (+)

پس نوشت 2) حسین عباسی در وبلاگ خود در این باره نوشته و کنترل اجاره بها را سیاستی نادرست خوانده است. (+)

پس نوشت3: درباره کنترل اجاره بها به عنوان یک سیاست، می توانید به این مقاله که ترجمه کرده ایم نیز مراجعه کنید. اما مخلص کلام این که:

اقتصاددانان عملا در این باره که کنترل‌های اعمال‌شده بر اجاره‌بها اثرات مخربی به بار می‌آورند، متفق‌القول هستند. در یک نظرسنجی که در سال 1990 در میان 464 اقتصاددان انجام شد و در شماره ماه مه ‌1992 مجله American Economic Review منتشر گردید، 93‌درصد از پاسخ‌دهنده‌های آمریکایی، چه به طور کامل و چه به صورت مشروط موافق این نکته بودند که «اعمال سقف بر اجاره‌بها از کمیت و کیفیت مسکن موجود می‌کاهد». به همین ترتیب در یک مطالعه دیگر گزارش شد که بیش از 95‌درصد از اقتصاددانان کانادایی که در این نظرسنجی شرکت کرده بودند، با این گزاره موافق بودند. این توافق فراتر از طیف سیاسی معمول بوده و از دست «راستی»هایی مثل میلتون فریدمن و فردیش‌‌هایک، برندگان جایزه نوبل گرفته تا گونار میردال اقتصاددان دست «چپی» که او نیز برنده این جایزه بوده و یکی از معماران مهم دولت رفاه در حزب کارگر سوئد بوده است را در بر می‌گیرد. میردال می‌گوید: «شاید کنترل اجاره‌ در برخی از کشورهای غربی، بدترین نمونه از برنامه‌ریزی ضعیف توسط دولت‌های بدون شجاعت و بصیرت بوده باشد.» آسار لیندبک، دیگر اقتصاددان‌ (و سوسیالیست) سوئدی نیز بر این نکته تاکید کرده که «در بسیاری از موارد به نظر می‌آید که کنترل اجاره – البته به استثنای بمباران – کارآمدترین تکنیکی است که در حال حاضر برای نابودی شهرها می‌شناسیم.»

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی, اقتصاد ایران, بازار مسکن | برچسب‌خورده با | 2 دیدگاه

خانه های خالی، واقعا خالی هستند؟

حسین عباسی این روزها شاید فعالترین اقتصاددان فضای مجازی باشد. او موضوعات جالب و مهمی را خصوصا در حوزه اقتصاد ایران مطرح می کند که جای بحث و صحبت بسیار دارد.

او جدیدا چند مطلب در خصوص بازار مسکن ایران نوشته است (+و+)که بد ندیدم نکاتی را به آنها اضافه و بعضا با برخی از آن ها هم مخالفت کنم. از آنجایی که بازار مسکن عملا مهمترین بازار دارایی و حتی شاید مهمترین بازار سرمایه گذاری در اقتصاد ایران به شمار می رود، این روزها بسیار مورد سوال مردم است بنابراین این بحث علاوه بر فایده تئوریک خود برای اقتصاد خوانده ها و علاقه بندان به اقتصاد می تواند برای عموم مردم هم جالب و جذاب باشد. (این همه مقدمه برای آن است که بعد از چند ماه وبلاگ ننوشتن، رمز و راز! به سبک و سیاق وبلاگی نوشتن را از دست داده ام)

حسین به دو نکته مهم در بازار مسکن ایران اشاره کرده است:

اول) بحث خانه های خالی

دوم) بحث اجاره و پول پیش(حامد هم در این باره به نکاتی اشاره کرده است اما هنوز این جریان جای بحث بسیار دارد)

در مورد اولی امروز می نویسم و بعدی را هم در زمان مقتضی(معمولا به معنای زمانی است که حال دارید) خواهم نوشت:

و اما درباره خانه های خالی(که البته بحثش مفصلتر از این حرفهاست و بیشتر کارشناس مذهبی و تنظیم خانواده می خواهد تا اقتصاد خوانده!) :

اما در مورد بحث خانه های خالی در کشور ما اسطوره های بسیاری وجود دارد. همین است که هر از گاهی فریادی از مجلس بلند می شود که آآآآی این خانه های خالی را شناسایی کنید و مثلا این خانه ها را در اختیار مردم بی خانه! قرار دهید، از آن سو ترک دولتمردان دادشان در می آید که چرا باید مالیات از خانه های خالی گرفته نشود و منابع اقتصاد ایران اینچنین به هدر روند! حال شماره تلفنی معرفی شده که مردم بروند آدرس خانه های خالی را بدهند(اگر می خواهید خانه های خالی را معرفی کنید به اینجا بروید و شماره تلفن را گیر بیاورید. خجالت هم ندارد!). حال بحث به عوض آن که به مسیر صحیح هدایت شود به اینجا می رسد که چقدر از این خانه ها مالیات بگیریم!

اما جریان خانه های خالی چیست و چرا حتی اقتصاددان خوبی نظیر حسین عباسی به جای زدن به هدف، در گیر و دار این می افتد که «آیا خالی ماندن خانه امری مثبت است؟ قطعاً نه» و نتیجه می گیرد که طرح ارایه شماره تلفن برای معرفی خانه های خالی بی اثر است. آیا مساله این است که این سیاست کاراست؟

بازار مسکن همانند هر بازار دیگری از عرضه و تقاضای مسکن شکل می گیرد. یعنی همانند بازار گوجه فرنگی که معرف حضورتان هست، بازار مسکن هم یکسری تولید کننده دارد(کشاورزان)، یکسری هم مصرف کننده(ما خورندگان گوجه) و یکسری هم سرمایه گذار(شاید همانند انبارداران و یا حتی محتکران در بازار گوجه فرنگی، البته نه در معنای منفی آن). شاید بتوان گفت تفاوت عمده بازار مسکن در ایران نسبت به سایر بازارها(نظیر بازار گوجه) این است که این کالا دارایی هم محسوب می شود در حالی که گوجه به علت مصرفی بودنش شاید دارایی به حساب نیاید. همچنین شاید(و البته شاید) بتوان گفت که بازار مسکن، اندکی استراتژیک تر از بازار گوجه است.(که البته واقعا نمی دانم این یعنی چه چرا که اگر گوجه هم چند روز کمیاب شود در مملکت بلوا به پا می شود و این بدان معناست که هر کالایی که عرضه و تقاضایی دارد مهم است. کالایی که عرضه و تقاضایش وسیع تر و گسترده تر است را شاید بتوان گفت استراتژیک تر است.)

حال در بازار مسکن هم مانند بازار گوجه فرنگی که موجودی انبار انبارداران بسیار اهمیت دارد و تعادل بخش بازار است، خانه های خالی نقش موجودی انبار را دارند. یعنی خان های خالی باعث می شوند تا کسانی که دنبال خانه می گردند قدرت انتخاب داشته باشند و بین گزینه های مختلف انتخاب کنند.(همانند بازار گوجه و انتخاب بین بهتر و بدتر).

برای مثال فرض کنید که فقط یک هفته هیچ خانه خالی وجود نداشته باشد. چه اتفاقی می افتد؟ از آنجایی که تقاضای جدید(برای زوج های جدید) و نیز تقاضای تعویض خانه همیشه وجود دارد در نتیجه نبود خانه خالی در بنگاه ها به یک وحشت عمومی منجر خواهد شد. همانطور که نبود هیچ گوجه فرنگی در بازار به یک وحشت عمومی منجر می شود(حتی اگر در خانه های ملت گوجه فرنگی وجود داشته باشد) و این امر سبب می شود تا قیمت خانه(یا گوجه) به شدت افزایش پیدا کند و الخ.

اما باید دید این مقدار لازم برای تعدیل بازار که اسمش را خانه های خالی می گذاریم چقدر باید باشد و اگر از چه مقداری تعداد این خانه ها بالاتر رفت نشانه بیماری بازار مسکن است.

برای این منظور همانند هر بازار دیگری قانونی خاصی وجود ندارد، اما معمولا گفته می شود که 3-5 درصد از کل عرضه در بازار باید آزاد باشد(مثلا در بازار کار معمولا می گویند که 5 درصد بیکاری نرخ طبیعی بیکاری است). حال باید دید که چه مقدار از خانه های موجود در کشور خالی هستند؟ طبق آمار موجود، در مناطق شهری کشور حدود 12 میلیون خانه ساخته شده وجود دارد(و 3 میلیون در روستاها). در حالی که از سوی منابع رسمی گفته می شود حدود 480 هزار(شما بگویید 500 هزار) خانه خالی در کشور وجود دارد. با یک محاسبه ساده به این می رسیم که حدود 4 درصد خانه های شهری در کشور و حدود 3 درصد خانه های کل کشور خالی هستند. بنابراین این مقدار خانه خالی به هیچ وجه غیر طبیعی نیست!(برعکس آنچه کارشناسان مرکز پژوهش ها ادعا کرده اند.)

بنابراین اگر دیدید از این پس حرفی از خانه های خالی زدند، گفتند مالیات می بندیم و فلان و بهمان می کنیم را باور نکنید، چون این کار تبعاتی دارد که انتنظار می رود دولت ها هیچ وقت چنین کاری را نکنند.

البته می توان بحث های انضمامی و فلسفی موضوع را هم مطرح کرد که حسین عباسی به بخشی از آنها اشاره کرده است.

——–

پس نوشت: پس از مدت ها که چیزی در این وبلاگ ننوشتم. از این پس بیش و کم خواهم نوشت.

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی, اقتصاد ایران, بازار مسکن | برچسب‌خورده با | 19 دیدگاه

سرمقاله ها

سرمقاله هفته های پیش در باب اقتصاد ایران با عنایت به گزارش بانک جهانی : با عنوان هشداری برای اقتصاد ایران

سرمقاله هفته گذشته، باز هم با هدف اخطار در مورد اقتصاد ایران با نام: زنگ ها برای اقتصاد ایران به صدا در آمده است

ترجمه انگلیسی مقاله «زنگ ها برای اقتصاد ایران به صدا درآمده است» در وبگاه های مختلف: +، + ، +

پس نوشت: این هم مقاله ای راجع به اقتصاد ایران که چهارچوب یک کتاب است که در حال نگارش هستیم، تحلیل نهادی-ساختاری اقتصاد ایران

نوشته‌شده در سرمقاله | 8 دیدگاه

مملکته داریم!؟

در راستای پست قبلی و گرم شدن دست و از این قبیل؛

فردا علی مطهری مقاله می نویسه که: » نمی شد مساله انتخابات را مثل برنامه نود و عادل فردوسی پور حل کرد؟، دیشب ندیدید که فردوسی پور با طرح مساله و پاسخ دادن به مردم چگونه مشکل را حل کرد؟!!» بقول بعضی ها : مملکته داریم؟! (البته معلوم نیست که این جمله آخر را مطهری می گوید یا ما!)

این مساله تراکتور هم دارد واقعا جدی می شود. البته که فعلا جای صحبت نیست.

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی | 6 دیدگاه

وبلاگ اقتصادی!!

این روزها این ترکیب هم همانند بسیاری از ترکیب های مشابه: «گفتگوی اقتصادی»، «جمع اقتصادی»، «تحلیل اقتصادی» یا هر ترکیب مشابهی (با عوض کردن کلمه اول یا کلمه دوم یا هر دو، به شرط آن که کلمه دوم «سیاسی» نباشد.) معنای خود را تا حدود زیادی از دست داده یا معنای آن در پس پرده ای قرار گرفته است که ما در آویختن، بالا بردن، پایین آوردن یا هر بلایی آوردن سر این پرده هیچ کاره ایم. همین است که دست و دل به نوشتن در وبلاگ نمی رود. هرچه ایده ای می اید و یا موضوع و مسئله ای مطرح می شود که ارزش مطرح کردن در وبلاگ را دارد، اما دست به نوشتن نمی رود و بدن قبول نمی کند که برود پای وبلاگ. چندین بار در این مدت قصد کرده ام که راجع به موضوعی بنویسم، یا بیایم جواب سوالی که در دو پست پیشین راجع به پایه پولی مطرح کرده بودم را بدهم اما ….. خلاصه این نوشته حامد بهانه ای شد برای آمدن این چند خط و گذاردن این بار.

ولی حالا که دست به وبلاگ شده ایم، ایده ام (قطعا ایده نسبتا سیاسی ام!!) را راجع به طرح هدفمندسازی یارانه ها یا یارانه نقدی که این روزها نقل هر مجلسی شده است می گویم. تصورم این است که این قانون! توسط این دولت اجرایی نخواهد شد، حداقل به شکلی که تصویب شده است. ایده هم این است که در این وضعیت نامناسب اجتماعی و سیاسی، دولت این ریسک را نمی کند، و برای ایجاد امکان توزیع پول توسط دولت، به نظرم می آید که دولت اگر بخواهد عقلایی(مبتنی بر بیشینه سازی) رفتار کند، به سمت واقعی کردن قیمت بنزین(یا مثلا کم کردن سهمیه ها در حد مثلا 20 لیتر برای هر ماشین) می رود. چرا که اولا هم اکنون این انتظار در مردم به وجود آمده و بنزین 400 تومانی چندان عجیب نمی نماید و از طرف دیگر، منابعی که از این طریق حاصل می شود هم کم هزینه است و هم بسیار!(تخمین خود من بین 5 تا 10 میلیارد دلار است که بسته به چگونگی اجرا می تواند از این محل ایجاد شود)

خلاصه این که به این شکل هم دولت اجرای قانون را شروع کرده، هم گروه های هدف خود را راضی می کند و هم تبعات لرزه آور واقعی شدن قیمت ها در همه عرصه ها را به جان نمی خرد.

یک نکته دیگر هم راجع به داستان خوشه بندی! به نظرم می آید که با توجه به اینکه قبلا اعلام شد که 70 درصد اطلاعات وارد شده در این طرح جعلی است، و نیز هزینه مدلسازی و گردآوری و تحلیل این اطلاعات بسیار بالا و شاید با توجه به شرایط موجود ناممکن باشد،یا اگر ممکن باشد بیش از این ها زمان می خواهد، دولت کلا این اطلاعات را بیخیال شده و رفته سراغ یک محاسبه سر انگشتی که اتفاقا از نظر من هم معقول تر از طرح قبلی است! در این مورد دولت خط کش دست گرفته و اولا بسته به استان، شهر،منطقه و روستا انتخاب کرده و افراد را با توجه به جغرافیای سکونت در خوشه ها جای داده است. یعنی اولا احتمال می دهم همه بالای میدان انقلابی ها خوشه سه ای شده باشند!، ثانیا محلاتی مثل نازی آباد، شوش و راه آهن و امثالهم خوشه یکی و بسیاری از شهرستانی ها خوشه دو. (اگر مشاهده ای در رد یا تایید دارید بفرمایید. تاکید می کنم که این صرفا یک ایده فضای مبهم کنونی است و خبر نیست)

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی | 9 دیدگاه

جوکی بنام تغییر واحد پولی!!

در راستای سیاست تزریق امید به آحاد ملت داشتیم این مقاله را می خواندیم، خدا را شکر کردیم که کره شمالی نیستیم و یا به عبارتی کره شمالیایی! نیستیم.

خلاصه این که سیاستمداران نابغه کمونیست می خواهند برای جلوگیری از نابرابری درامدی و فساد، دو صفر از پول ملی کم کنند، اسم پول را عوض کنند و پول های قبلی را هم تبدیل نمی کنند(بصورت ناچیز فقط در سطح برابری حدود 700-800 دلار تبدیل می کنند) به این ترتیب همه مردم در یک سطح درآمدی مساوی می شوند(مثلا به هرکس معادل یک مقدار مشخص می دهند!) . خب این هم یک راه مبارزه با فساد است! آقایان گوش کنند و عبرت بگیرند شاید بدرد بخورد روزی! تازه اینطوری جلوی تورم را هم می گیرند، عدالت هم اجرا می شود.

همچنین گویا سیاستمداران نابغه کمونیست فراموش کرده اند که پولدارهای دولتی کره شمالی پولشان را به واحد پولی کره نگه نمی دارند بلکه به ین یا دلار نگاه می دارند!!

نوشته‌شده در مضحک ترین جملات, سیاست | برچسب‌خورده با , | 8 دیدگاه

رشد اقتصادی ایده آل

همیشه می خواستم راجع به رشد اقتصادی و نحوه مقایسه اش بنویسم. چون هم برای مردم سوال اساسی است و هم مسئولان خوب از این کج فهمی سواستفاده می کنند. اینجا سرمقاله دیروزم درباره رشد اقتصادی به بهانه صحبت های آقای بهمنی رییس کل بانک مرکزی است.

در ادامه مطلب هم می توانید این مقاله را ببینید. ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی, دنیای اقتصاد, سرمقاله | برچسب‌خورده با | 4 دیدگاه

پایه پولی، پول و سوالی از اقتصاد خوانده ها

اما گزارشات دیگر از این گزارش هم عجیب تر هستند، مثلا گزارش سه ماهه اول 88 یا سه ماهه چهارم 87 نکته ای وجود دارد که در پست قبل قرار شد به آن بپردازم.

این نکته بسیار ظریف، حساس و البته بسیار عجیب که تابحال هیچکس بصورت علنی و رسمی به آن اشاره نکرده، این است که مقدار پول(M1) از مقدار پایه پولی کمتر شده است!!(صفحه 17 گزارش سه ماهه چهارم 87 را ببینید). جالب است که در اقتصاد ایران تا آنجایی که ما دیدیم، یک بار دیگر یعنی در سال 56 (سال قبل از انقلاب)  هم این اتفاق افتاده است.

خب این امر را چگونه به لحاظ تئوریک توجیه می کنید؟! به لحاظ عملیاتی چطور؟  فکر می کنید به لحاظ عملیاتی چگونه چنین اتفاقی رخ داده است؟

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی | برچسب‌خورده با , | 11 دیدگاه

نکاتی در مورد گزارش خلاصه تحولات اقتصادی کشور

آمارها و ارقام و تحلیل های بانک مرکزی در این روزها قابل تعمق هستند، البته نه به لحاظ تشکیک در صحت اشان بلکه به لحاظ تحلیل شرایط و واوضاع اقتصادی. مثلا خلاصه تحولات اقتصادی کشور در سال 87، نماگرهای سه ماهه آخر 87 و سه ماهه اول88  که ماه گذشته منتشر شده اند، مطالب عجیب و جالبی در خود دارند.

اول نکات جالب خلاصه تحولات 87 را مرور کنیم:

1-نرخ واقعی دلار در این گزارش 590 تومان ارزیابی شده است که بدین معناست که با توجه به نرخ تورم داخلی و خارجی طی چند سال گذشته، ما نه تنها نرخ ارز را(که در این جا بیشتر توان رقابت داخلی ها با خارج است) ثابت نگاه نداشته ایم بلکه بصورت Real هم اکنون نرخ ارز 590 تومان است و نه 920 تومان.

2-پایه پولی در سال 87، حدود 48 درصد افزایش داشته است.

3-ضریب فزاینده پولی در سال گذشته، 21 درصد کاهش داشته است که با توجه به کاهش 15 درصدی نرخ سپرده قانونی، در نوع خود جالب است. این بدان معناست که سرعت گردش پول پایین آمده، مردم پول هایشان را به اسکناس تبدیل می کنند و از سپرده های دیداری کمتر استفاده می کنند و بانک ها هم وام نمی دهند(در تایید این امر باید گفت که اولا میزان اسکناس به کل سپرده ها 77 درسد و ذخایر اضافی بانک ها در سال گذشته 183 درصد افزایش داشته است)

4- تقریبا تمام شاخص های بورس تهران در سال گذشته منفی بوده اند.

5- تعداد دانشجویان دولتی در سال تحصیلی 86-87 نسبت به سال قبل بیش از 100 درصد رشد داشته و ازیک میلیون و پانصد هزار به سه میلیون و سی صد هزار رسیده است!!

6- رشد پروانه های صادره ساختمانی در سه ماهه اخر 87 و سه ماهه اول 88 به شدت منفی است که خبر خوبی برای فعالان بازار مسکن است!

اما نکات عجیب و غریب:

اولا در این گزارش که در آبان ماه 88 منتشر شده است، به عوض این که رشد اقتصادی و سهم بخش های اقتصادی از رشد در کل سال 87 مورد بررسی قرار بگیرد تنها در شش ماهه نخست سال مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در ذکر مبحث مربوط به رشد اقتصادی کشورهای جهان به گزارش ماه آپریل صندوق بین المللی پول استناد شده، در حالی که در ماه فکر کنم نوامبر(یا اکتبر) صندوق گزارش دیگری را هم منتشر کرد که قاعدتا در این گزارش هم باید به آن استناد می شد. خلاصه این بدان معناست که گزارش رشد اقتصادی 87 در این گزارش نیامده است!(هرچند که در جای دیگری اخیرا رشد اقتصادی را در سال 87 آقای بهمنی 2.3 درصد عنوان کرده اند)

اما گزارشات دیگر از این گزارش هم عجیب تر هستند، مثلا گزارش سه ماهه اول 88 یا سه ماهه چهارم 87 نکته ای در خود دارند که در پست بعدی به آنها اشاره می کنم.

نوشته‌شده در اقتصاد | برچسب‌خورده با , , | 2 دیدگاه

فرصت سوزی در بازار مسکن

سرمقاله امروزم در دنیای اقتصاد است که به تحلیل بازار مسکن و عملکرد نادرست دولت در دوران رکود(ادامه سیاست های انقباضی اعتباری در بخش مسکن) 16 ماهه اخیر می پردازد و نشان می دهد که دولت با باز نکردن در اعتبارات در دو سال گذشته عملا مجبور خواهد بود که در سال آینده در اعتبارات را باز کند. دقیقا در دورانی که احتمال صعود قیمتی مسکن وجود دارد. که می تواند بازار را ملتهب سازد .

در ادامه مطالب هم می توانید کل مقاله را مشاهده کنید:

ادامه‌ی خواندن

نوشته‌شده در بازار مسکن, دنیای اقتصاد, سرمقاله | برچسب‌خورده با , | ۱ دیدگاه

تالارهای رستاک

تالارهای رستاک که در آن به تبادل نظر مسایل روز اقتصادی می پردازیم راه افتاده است. تابحال آقایان میرزاخانی، دکتر طبیبیان و حامد قدوسی در آن پست هایی را نوشته اند یا به یکدیگر پاسخ داده اند.

در این تالارها می توانید کامنت بگذارید و یا عضو شوید. البته هم کامنت گذاشتن و هم عضو شدن نیاز به تایید مدیر دارد. اگر می خواهید عضو شوید اطلاعات کامل خود را وارد کنید تا با تقریب بهتری مدیر بتواند شما را تایید کند.

این تالارها می توانند مکان خوبی برای بیان شبهات و مشکلات اقتصادی باشد که با وجود اساتید بزرگی که مرتبا در تالارها حضور می یابند، می تواند به یک مکان آموزشی بسیار مناسب برای اقتصادی ها و غیر اقتصادی ها تبدیل شود.

خلاصه این که تالارها را از دست ندهید و مشارکت کنید.

———

پس نوشت: این امکان فراهم شده است که بدون عضویت هم بتوانید کامنت بگذارید، فقط باید کامنت شما به تایید مدیر انجمن ها برسد.

نوشته‌شده در محمدصادق الحسینی | برچسب‌خورده با | 3 دیدگاه

لایحه ای که هدفمند نبود!

پس از مطرح شدن بحث امدن لایحه در بودجه سال بعد، ظاهرا به این دلیل که ردیف های لایحه بودجه باید مشخص باشد و بالاخره حساب و کتابی دارد، احمدی نژاد سرزده رفته مجلس و خلاصه کلی مجلس رو به هم ریخته. سخنانش رو حتما از تلویزیون ببینید. لحن به شدت عصبی و گرفتاره. اونجا دوباره روی اختیارات دولت و باز بودن دست دولت در پخش کردن پول تاکید اکید کرد و حتی تهدید کرد که اگر لایحه بره تو بودجه، لایحه رو پس می گیره. الان دو سناریو هست:

اول اینکه دولت پشیمون شده و دیده اهدافی که در پس پشت این لایحه داشته، مقدور نیست(یا حداقل در چند ماه آینده مقدور نیست. چون در مصاحبه ای اعلام کردن که طرح از آذر یعنی چند روز دیگه!! شروع می شه) و اینطور خواسته مسئولیت این بی مسئولیتی و پس گرفتن لایحه رو نپذیره.

سناریو دوم هم اینه که دولت واقعا از کم شدن اختیارات توسط مجلس ترسیده و دیده که به اهداف مقررش نمی رسه و بهتره که ریسک اجرا رو نپذیره.

این چند نکته از حرف های احمدی نژاده:

«اختيارات دولت در اين لايحه نكته مهمي است؛ چرا كه ما با اجراي اين طرح همه مناسبات اقتصادي و زندگي مردم را سيال مي‌كنيم و دولت بايد بتواند اين موضوع را به نفع مردم مديريت كند…… نمي‌گوييم صندوق اما بايد يك حسابي باشد تا دولت بتواند نسبت به آن تصميم بگيرد و اگر ما هر سال معطل قانون بودجه ساليانه بشويم، دولت با قوانين ثابت مي‌تواند برنامه‌ريزي درازمدتي داشته باشد و با كاري كه هر سال زير و رو مي‌شود دولت چگونه مي‌تواند برنامه‌ريزي ساليانه داشته باشد و اين امر امكان ناپذير است….. متواضعانه خواهش مي كنم كه اگر اين نشود، معذوريم چون مي‌بينيم كه در حال حركت به سمت دره هستيم و مجبورم اين نامه (نامه پس گرفتن لايحه) را تقديم كنم.»

در هر دو صورت، دولت به شدت مستاصل و دستپاچه است. حالا اگر صحبت مابقی مسئولان دولت و نظام رو هم در نظر بگیریم، مشخص می شه که قدرت تصمیم گیری به شدت تضعیف شده و مدام در حال اشتباه کردن هستند. همین.

نوشته‌شده در آزادی, احمدی نژاد, سیاسی | 2 دیدگاه