این روزها بازار ارز بسیار ملتهب است. خصوصا برابری ریال در برابر دلار و یورو در طی چند روز گذشته افزایشی نسبتا شدید را تجربه کرد و به حدود 1130 تومان به ازای هر دلار و به 1480 تومان به ازای هر یورو رسید.
سوالی که متناوبا این روزها پرسیده می شود این است که چرا؟ چرا نرخ ارز افزایش پیدا کرد آن هم دفعی و بیش از 10 درصد در طی چند روز؟
پاسخ به این سوال را می توان در چند بخش خلاصه کرد:
اول) به لحاظ بنیادین نرخ ارز در ایران در سال های گذشته باید افزایش پیدا می کرد. این «باید» با توجه به اصول اقتصادی و نیز شرایط اقتصادی کشور در برابر اقتصاد جهانی و در مقابل اروپا و آمریکا در سالهای گذشته بیان می شود. به عبارت دیگر، اقتصاد ما از سال 81 که نرخ ارز تقریبا ثابت بوده است، تورم های بالایی را تجربه کرده در حالی که این برای اقتصاد اروپا و آمریکا صدق نمی کند. بطوری که با یک محاسبه دستی می توان به این نتیجه رسید که قیمت کالاهای داخلی در ایران از سال 81 بیش از 150 درصد رشد داشته است در حالی که نرخ برابری ریال در برابر دلار تنها در حدود 20 درصد افزایش داشته است. بنابراین افزایش نرخ ارز در ایران اجتناب ناپذیر است. و یک روز باید اتفاق بیفتد. اما چرا در سال های اخیر این اتفاق نیفتاده است؟ (این سوالی است که در پست بعدی به آن پاسخ خواهم داد)
دوم) با این حساب هم اکنون نرخ واقعی دلار چقدر است؟ نرخ واقعی دلار، در اقتصاد کلان ، نرخی است که با توجه به نسبت تورم داخلی به خارجی تعدیل می شود. با توجه به گزارشی که بانک مرکزی در سال 88 منتشر کرد، نرخ واقعی دلار در سال 87 (با مقایسه با سال 81) با یک محاسبه ساده، برابر 590 تومان برآورد شد. این نرخ به این معنا نیست که نرخ اسمی دلار باید به این سمت برود! بلکه به این معناست که هم اکنون با توجه به تورم داخلی، صادر کننده ما عملا دارد نسبت به سال 81 نرخ 590 تومان را برای صادراتش دریافت می کند و نه 1000 تومان را!! بنابراین این به شدت به ضرر صادرکننده تمام می شود و به شدت به نفع وارد کننده است.(1) بنابراین به منظور اینکه نرخ واقعی دلار حداقل نسبت به سال 81 ثابت بماند بایستی نرخ اسمی ارز(همان نرخ بانک مرکزی) طی این سال ها به اندازه تورم افزایش پیدا می کرد.(با اغماض و ساده سازی)
سوم) اما ساده ترین سوال این است که چطور(با چه مکانیسمی) نرخ ارز در طول این مدت تقریبا ثابت نگاه داشته شده است؟ پاسخ به این سوال در دخالت بانک مرکزی در بازار ارز خلاصه می شود که اسم شناورسازی مدیریت شده به آن داده اند. این بدان معناست که در این سیستم زمانی که نرخ ارز رو به افزایش است، بانک مرکزی ارز خارجی میفروشد و از افزایش قیمت آن میکاهد و زمانی که نرخ ارز رو به کاهش است، به خرید ارز روی میآورد.
با این حساب آیا می توان در کوتاه مدت نرخ ارز را پیش بینی کرد؟ پاسخ به این سوال بسیار ساده است: نه! اقتصاددانان غالبا تغییرات نرخ ارز را همانند راهرفتن تصادفی و بدون ترتیب میدانند، به این معنا که احتمال افزایش این نرخ در آینده بهاندازه احتمال کاهش آن است. پس به فکر این نباید بود که نرخ ارز را در کوتاه مدت پیش بینی کرد مگر اینکه اطلاعات وا خباری از اقدامات کوتاه مدت بانک مرکزی (آنهم اطلاعاتی که در دسترس همه نباشد) داشته باشیم.
اما در بلندمدت چطور؟ قطعا در بلندمدت می توان روند نرخ ارز را پیش بینی کرد در علم اقتصاد تئوری ها و نظریه هایی وجود دارد؛ از نظریه مقداری پول بین المللی تا نظریه اضافه جهش فیشر. خلاصه کلام این است که در بلندمدت متغیرهای بنیادین هر اقتصادی، نرخ برابری ارز این کشور با سایر کشورها را تعیین می کنند.
نکته آخر: به نظر نمی رسد این افزایش یکدفعه نرخ دلار و یورو بدون نظر بانک مرکزی صورت گرفته باشد. چرا که بانک مرکزی تجربه ای 8 ساله در مدیریت نرخ ارز دارد و این دلایل که این افزایش ناشی از اعلام فلان بانک برای باز کردن حساب ارزی و ترس مردم از هدفمندی یارانه ها و روی اوردن به ارز و رکود بورس و … است، هرچند غلط نیستند اما نمی توانند بدون مدیریت آگاهانه بانک مرکزی، نرخ ارز را افزایش دهند. بنابراین تقریبا مطمئن باشید که این افزایش نرخ ، آگاهانه و با نظر بانک مرکزی صورت گرفته است. اما اینکه دلیل آن چیست؟ آیا بانک مرکزی هدف قیمتی مشخصی در آینده برای نرخ ارز دارد؟ و این که این قیمت چقدر است را باید منتظر نشست و نظاره کرد. بهرحال این افزایش، اگر مدیریت شده و در راستای افزایش بلندمدت نرخ اسمی ارز باشد، سیگنال خوبی برای اقتصاد است.
* برای آگاهی بیشتر از چگونگی کارکرد نرخ ارز، نظام های ارزی به این پست وبلاگ که قبلا نوشته ام مراجعه کنید. (+)
**همانطور که گفتم در روزهای آینده درباره چرایی افزایش پیدا نکردن نرخ ارز در سال های گذشته خواهم نوشت.
—-
1)آن چه بیشترین اهمیت را برای اقتصاد واقعی دارد، نرخ واقعی ارز است. اگر یک واحد پول ارزش بالایی بر حسب معیارهای واقعی داشته باشد، بدین معنا خواهد بود که محصولاتی که با استفاه از آن به فروش میرسند، قدرت رقابتی کمتری در بازارهای جهانی خواهند داشت و این امر به تشویق واردات و ممانعت از صادرات خواهد انجامید.