سرمایه گذاری مستقیم خارجی به عنوان یکی از مولفه هایی که حداقل و در بدبینانه ترین حالت، همبستگی(نگفتم رابطه علیت چون گفتم در بدبینانه ترین حالت) بالایی با رشد اقتصادی دارد شناخته می شود. در غالب مطالعات، البته سرمایه گذاری خارجی توضیح دهنده خوبی برای بخشی از رشد اقتصادی است و در تئوری هم از علل رشد اقتصادی دانسته می شود.(هرچند مطالعاتی هم وجود دارند که برخلاف این می گویند ولی جو غالب از آن آنسوست) بهرحال چه ارتباط این دو علی باشد و چه همبستگی داشته باشند(یعنی چه سرمایه گذاری خارجی موجب رشد اقتصادی شود، و چه رشد اقتصادی خوب و ورود سرمایه گذاری خارجی صرفا با یکدیگر یک هم زمانی داشته باشند) سرمایه گذاری خارجی متغیر مهمی برای هر کشور چه به لحاظ قدرت سیاسی و چه به لحاظ قدرت اقتصادی محسوب می شود.
برای مثال به جریان سرمایه گذاری خارجی در سه کشور ایران، امارات و ترکیه نگاه کنید.(آمارها از آنکتاد است) تا قبل از 1988 این سه کشور در میزان ورود سرمایه خارجی (متغیر جریان) تفاوت چندانی با هم ندارند. اما ترکیه از حدود سال 1988 خود را از ایران و امارات جدا می کند و جهش خود را می آغازد تا این که امارات هم از سال 2001 با یک جهش بسیار خوب خود را بالا می کشد. اما ایران همان می ماند که بوده است. جالب است دانستن اینکه میزان کل سرمایه گذاری خارجی(متغیر ذخیره) در پایان سال 2006 در ترکیه برابر 80 میلیارد دلار، در امارات بالغ بر حدود 39 میلیارد دلار و در ایران در حدود 5 میلیارد دلار بوده است. مهم این است که این سرمایه های خارجی، بسیار با کیفیت تر از سرمایه های داخلی هستند، به این معنا که اولا این گونه سرمایه ها غالبا انتقال دهنده مهارت و تکنولوژی هستند. همچنین به لحاظ اقتصاد سیاسی، دولت را مجبور می کنند تا اصلاحات را عمق بیشتری ببخشد و ثبات سیاسی و اقتصادی را موجب شود. چرا که دولت ها می دانند که این سرمایه ها بسیار حساس هستند. از سوی دیگر این سرمایه ها توانایی جذب بالا و توانایی رقابت جهانی را دارند.
همچنین این سرمایه ها به هیچ وجه با سرمایه های نفتی!! قابل مقایسه نیستند. یکوقت این اشتباه معمول را که خب خودمان که سرمایه نفتی داریم، و این که ما مشکل سرمایه نداریم و از این چرندیات را باور نکنید! سرمایه های نفتی بدبختی می آورد(به علت دولتی بودن و همچنین مناسبات خاصی که به ارمغان می آورد) اما سرمایه های خارجی احتمال موفق عمل کردنشان خیلی بالاست و اگر موفق عمل کند، بسیار برای کشور مفید خواهد بود.(مثال بارز استفاده نکردن از سرمایه های نفتی نروژ است، که حجم عظیمی از سرمایه های نفتی دارد که آنها را در کشورهای دیگر و بازارهای مالی دنیا سرمایه گذاری می کند و حجم عظیمی از سرمایه های خارجی را در کشور دارد. در یک نوشته مستقل به نروژ خواهم پرداخت)
همچنین این نکته را هم بگویم که سرمایه خارجی و داخلی فرقی با هم ندارند. این مزخرفات چپ را که می گویند سرمایه خارجی خون ملت ها را می مکد و شرکت های چند ملیتی فلان و بهمان می کنند از آن تناقض های عجیب است. این ها با سرمایه مشکل دارند و نه با سرمایه خارجی. ارنه کسی نیست به این ها بگوید که سرمایه خارجی چه فرق ماهوی با سرمایه داخلی دارد. خاصیت سرمایه چه خارجی و چه داخلی این است که با خراب شدن وضعیت و با عدم سوددهی کافی فرار می کند. اگر عرضه(به ضم ع) دارید، سرمایه ها را در کشورتان نگاه دارید تا هم بیکاری اتان از بین برود و هم رشدتان افزایش پیدا کند. (آقای وزیر با درست شدن فرهنگ کار(یعنی چی؟!) و افزایش نقدینگی بی حساب و کتاب بیکاری درست نمی شود!)
من فکر میکنم باید بین دو نوع ورود سرمایه به ایران تفاوت قایل شد هر چند هر دو نوع دارای محاسن زیادی هستند و غالبا هر دو به عنوان سرمایه گذاری شناخته میشوند اما تفاوتهایی هم دارند .یکی ورود سرمایه و سرمایه گذاری به عنوان شروع یک فعالیت اقتصادی جدید و دیگری ورود سرمایه برای خرید سهام در بازار سهام(چیزی که این روزها خیلی از آن صحبت میکنند من نمیدانم منظور از سرمایه گذاری مستقیم خارجی کدام است).مثلا اینکه یک روسی یا هندی میخواهد سهام فلان کارخانه فولاد را بخرد. فکر میکنم این نوع دوم به اندازه قبلی جالب نیست یا دست کم قابل بحث است.
—————————
صادق: من دلیل تفاوت را خوب نفهمیدم. فکر می کنی کسی که می آید در فولاد و سهام می خرد، پولش را گذاشته که مدیری ایرانی با آن کار کند! او وقتی سهام را می خرد که مطمئن باشد مدیریت با خودش خواهد بود، در نتیجه این نوع از سرمایه خارجی هم بسیار با اهمیت است.
Firstly, let me thank you for your brilliant posts. This blog is getting better day-by-day. Secondly, let me emphasise that after all foreign firms in a “host country” are considered as subsidiaries of a company that is situated in another country (home country). Thus, their strategy should aim to maximise the profit of the company as a whole (not just the subsidiary). This means that they might follow strategies that may not be optimal for the “host country”. As a result, the majority of DEVELOMPMENTAL states (NOT patrimonial ones) tend to regulate FDI in a way that leads to creation of backward and forward linkages in their country. I can think of the “local content rule” (which is not longer allowed under WTO) as an effective regulation of FDI that CAN be developmental. Thanks again for your passionate posts.
—————————–
صادق: مرسی رامین خان. بحثی که کردی درسته ولی من بحث کلی تری رو مطرح کردم که تو هم آن را گرفتی. اما می دانی که راجع به این تنظیم و هدایت کردن سرمای خارجی بحث های بسیاری وجود دارد که آیا باعث بالارفتن کیفیت سرمایه خارجی می شود یا نه که اینجا جای پرداختن به اون نیست. مرسی از نکته ای که به اشتراک گذاشتی. مثل همیشه تکمیل کننده پست هاست.
ورود پول برای ایجاد یک فعالیت اقتصادی جدید هم کیفیت و هم کمیت سرمایه در ایران را افزایش میدهد اما ورود پول برای خرید سهام شرکتها(که امروزه در روزنامه ها به عنوان سرمایه گذاری شناخته میشود)فقط تا حدودی کیفیت سرمایه را بالا می برد.
سلام صادق خان سرمایه گذاری مستقیم خارجی این روزها به سمت کشورهایی می ره که یک سطح حداقلی از سرمایه انسانی در اون وجود داشته باشه علیرغم اینکه در سال های گذشته به دنبال منابع طبیعی ارزان و نیروی کار ارزان و انرژی ارزان بودند. بیشترین حجم سرمایه گذاری مستقیم خارجی بین کشورهای توسعه یافته با هم هست. اما اگر کشوری بخواد سرمایه جذب کنه مسلما باید یک سری شرایط رو ایجاد کنه که یکی از مهمترین اونها ایجاد مناطق بهشت مالیاتی هست این امر موجب رقابت مالیاتی بین کشورها می شه به ترتیبی که در بعضی از این مناطق بهشت مالیاتی که در حال حاضر 73 تا هستند نرخ مالیات ها به صفر رسیده این موضوع باعث می شه که دولت ها منابع درامدیشون رو از دست بدند درنتیجه به دنبال منابع دیگه درآمدی باشند یکی از این راهها افزایش نرخ مالیات بر دستمزد و مالیات بر مصرف افراد اون کشور هست که اثرات متعددی بر بازار کار و مصرف کشور میزبان داره در ثانی این شرکت ها با استفاده از مکانیسم انتقال قیمتی در بین این مناطق بهشت مالیاتی، عملا حداقل مالیات در نطر گرفته شده را هم نمی پردازند مثال ایرلند به درآمد سرانه اون توجه کنید سوم در دنیا عجیبه نیست!!!!
————————
صادق: حسام خان درسته ولی بعضی از کشورها مثل ایران ویژگی هایی به لحاظ جغرافیای سیاسی دارن که می تونه خیلی برای سرمایه گذار خارجی جذاب باشه. در ضمن اینکه اثرات مختلفش چیه همانطور که اشاره کرده ام و میدانی خیلی محله اختلافه اما در مثبت بودن ورود سرمایه خارجی شکی نیست.
همانطور كه نوشتيد سرمايه گذاري خارجي با داخلي از نظر تأثيرات بر متغيرهاي اقتصادي تفاوت چنداني ندارد. اما كشش سرمايه گذاري خارجي در مقايسه با داخلي بسيار بالاست. يعني اينكه سرمايه گذار خارجي حساسيت بيشتري به جزئيات متغيرهاي اقتصادي دارد. براي مثال وضعيت قوانين و مقررات كشور مقصد، ثبات سياسي، ثبات مقررات كسب و كار و…
البته در شرايط خاص و در حالتيكه كشور مقصد عرضه كننده نيمه انحصاري ماده خام باشد بدليل محدوديت عرضه و تقاضاي بالا، سرمايه گذاران خارجي ريسك پذير تر خواهند بود مثلاً در صنعت نفت.
چرا اتفاقا در خصوص اثرات مثبت ورود سرمایه خارجی بر توسعه و رشد اقتصادی شک وجود داره به این قطعیت نمی شه گفت شکی نیست. تحقیقات مختلفی در این خصوص انجام شده برای مثال استیگلیتز، آلفارو، اگزو و … در کشورهای مختلف. شرایط کشور میزبان، داشتن سطحی مشخص از سرمایه انسانی، افقی یا عمودی بودن شرکت ها، مکمل یا جانشین بودن این سرمایه ها با صنایع داخلی، و بالاخره شرایطی که خودتون هم به خوبی اشاره کردید. اما مثالهایی وجود داره که سرمایه خارجی به خصوص در کشورهای در حال توسعه منجر به بهبود وضعیت اقتصادی نشده مثل ونزوئلا
——————
صادق: ببین در داده های بین کشوری و در پنل سرمایه گذاری خارجی غالبا با رشد همبستگی داره. و این خب تقریبا بدیهی است. و تئوری هم چنین چیزی می گوید. در ضمن از اینکه در یک مقطع خاص در یک کشور خاص ممکن است خلاف این اتفاق بیفتند من حرفی نزدم و محل بحث من نبود. و تا حدودی هم با ادبیات منتقدان سرمایه های خارجی هم آشنا هستم ولی این پست منظورش مشخص است. در هرحال متشکرم از مشارکتت
Xu (2000) investigates the impact of FDI on the host country’s productivity
by using panel data, which consist of 20 developed and 20 developing
countries. His results clearly show a threshold of human capital level at which
FDI benefits productivity. In the developed country sample, the technology
transfer effect is positive and statistically significant, but in developing country
sample, it is positive but is not significant
Hi Hesam, let me first thank you for your complementary comments. In my opinion, the effectiveness of FDI on technology transfer and total factor productivity highly depends on host country’s investment regulation and intellectual property regime. Although WTO’s TRIPS and TRIMS agreement took a step towards internationalisation of investment regulations and intellectual property rights, developing countries still enjoy a considerable policy space in regulating their NATIONAL investment and patent laws. Thus, any study that attempts to determine the impact of FDI on host country’s productivity SHOULD take account of this variation in national investment and patent regime. Does this study include this factor as an independent variable? (I could not find this article on Google by the way). Thanks.
آقا الحسيني. من يك نكته ي كوچيك بگم. بايد بين سرمايه گذاري پرتفوليو و سرمايه گذاري مستقيم خارجي فرق بذاريم. توي ادبيات، همونطوري كه بهتر از من مي دوني، سرمايه گذاري مستقيم خارجي با انتقال توانايي هاي كارآفريني همراه مي شه و با سرمايه گذاري پرتفوليو فرق مي كنه. اگه شما سهام ِ ب.ام.و بخري، سرمايه گذاري مستقيم خارجي ِ ورودي از ايران به آلمان افزايش پيدا نمي كنه. ولي اگه آقاي بذرپاش بره يه خط توليد بزنه كنار خط توليد ب.ام.و و توانايي هاي كارآفريني خودش رو هم بذاره تو چمدون با خودش ببره مونيخ، اون وقت سرمايه گذاري مستقيم خارجي از ايران به آلمان شكل مي گيره. از اين نكته يه استفاده ي مهم بكنم در مورد كامنت اون رفقايي كه نگران سطح سرمايه ي انساني هستند. ببينيد ، درسته كه در ابتداي ورود سرمايه گذاري مستقيم خارجي سطح توانايي نيروي كار اهميت داره، اما ورود اين جور سرمايه ها خودش روي سطح ِ توانايي نيروي كار هم تاثير مي گذاره. براي مثال رنو مي آد توي ايران سرمايه گذاري مي كنه، بعد آگهي مي زنه تو دانشكده فني كه من بورس مي كنم مي فرستمتون فرانسه. بيايد براي مصاحبه. دانشجو ها مي رن صف مي كشند از بين شون چند نفر رو بورس مي كنن مي فرستن اونور. اونها درس مي خونند بر ميگردند. يا اينكه فيات تعميركار از تهران جمع مي كنه مي فرسته ايتاليا دوره ببينند، بعدش بر مي گردند اين جا فيات تعمير مي كنند. ( مثال رنو مثال متاخر بود. اما مثال فيات مال قبل از انقلاب ه + فرض بگيريم هر دو قصد سوار كردن خط توليد دارند در ميان مدت ) اين براي ايران پرثمر ه . چرا؟ چون قبل از اون يك سطح قابل توجهي از سرمايه ي انساني شكل گرفته. يعني طرف يه ليسانس دانشكده فني داشته، يا اينكه پونزده سال كارش آچاركشي موتور ماشين بوده. اما لزوما براي يك كشور افريقايي پايين صحرا اين موضوع نمي تونه درست باشه. اما خوب واقعيت ش اينه كه حتي توي همون مورد هم سرمايه گذاري مستقيم خارجي در كنار آفات احتمالي ش، مزايايي هم داره. متشكرم
در ضمن من نتونستم مقاله ي Xu (2000)رو پيدا كنم. لطف كنيد لينك كنيد حسام جان اگه مي شه. مقاديري ممكنه لازم بشه. دم شما داغ
اینکه همش شد بحث آقا حسام و بنده خدا ارشد اقتصاد!
آخه آقا حسام چه قد بحث!