قبل از اینکه مطلب دومان را بخوانید، پاسخ من نیز در قسمت نظرات پست قبلی آمده است، اگر مایل بودید، نگاهی بیندازید.
1- همانطور که از سوالات فوق بر میآید ، ما با یک انتخاب اخلاقی مواجهیم و اقتصاددانان در مبحث عدالت اقتصادی همواره با چنین انتخابهایی مواجه بوده اند و همین امر موجب شده است اقتصاددانان برای یافتن پاسخی برای پرسش هایی از این دست به فلسفه روی آورند. شاید برای همین است که «کینز» ، اقتصاددان معروف ، میگوید : « اقتصاددانان معمولا بردگان یکی از فلاسفه دوران گذشته بوده اند» و شاید ظهور اقتصاددانانِ فیلسوف مانند «جان رالز» یا «فُن هایک»{کاتالاکسی: میزس، راثبارد، هرمان هوپه و …} ، پاسخی به این ادعا باشد.
تلاش من در این بخش بر این است که بدون بکار گرفتن واژه های پیچیدۀ فلسفی ، ارتباط اقتصاد و فلسفه را باز نمایم و برای پرسشهایی که در بخش اول مطرح کردم ، پاسخهایی فرضی از جانب اقتصاددانانِ فیلسوف لیبرال ارائه کنم.
2- در دوران پیشامدرن ، تمامی پرسش های اخلاقی از جانب یک نظام اعتقادی مشترک که بر مبنای هدفی متعالی و متافیزیکی شکل میگرفت ، پاسخهای کاملا مشخصی می یافت که مقدس و خدشه ناپذیر تلقی می شد. اما وقتی که «مارکس» میگفت : «هر آنچه سخت و استوار است ، دود میشود و به هوا میرود» و «وبر» خبر از «افسونزدایی» دنیا می داد ، جوامع غربی قدم در دوران مدرنیسم گذاشتند ، دورانی که در آن دیگر آن هدف متعالی ، برای پاسخگویی به چنین پرسش هایی کارایی لازم را نداشت. از این رو فیلسوفان در پی چاره جویی برآمدند و جریانهای مختلف فکری و فلسفی را شکل دادند که بحث و جدل آنها تا به امروز ادامه دارد.
برای حفظ سادگی بحث و مفید بودن آن در مبحث اقتصادی ، به دو جریان عمدۀ فلسفی اشاره میکنم که هر یک ، نسلی از اقتصاددانان را متاثر کردهاند و هر یک تداعی کنندۀ یک اکتشاف علمی اند :
الف) «انقلاب کپرنیکی»
«کپرنیک» اولین دانشمندی بود که پی برد این زمین است که بدور خورشید میچرخد و نه برعکس. «کانت» نیز اولین فیلسوفی بود که جهان را بجای «متافیزیک» ، متوجه انسان کرد. به عقیدۀ او انسانها بواسطۀ طبیعت و سرشت مشترکی که دارند ، دارای وجدان اخلاقی مشترکی هستند که بدون نیاز به «امر متعالی» میتوان به کمک آن ، پرسش های اخلاقی را پاسخ گفت. «لیبرالیسم کانتی» به معنای استخراج گروهی از حقوق بنیادین اجتماعی از این وجدان اخلاقی مشترک است که افراد در چارچوب این حقوق خدشه ناپذیر می توانند سبک زندگی خاص خود را داشته باشند و دولت ها حق ندارند شیوۀ خاصی از زندگی را به افراد تحمیل کنند. «منشور حقوق بشر» محصول چنین تفکری است که امروزه معیاری برای ارزیابی حکومت ها واقع میشود. اما با این حال اختلافات زیادی بین هواداران کانت وجود دارد که این حقوق بنیادین کدامها هستند؟ به عنوان مثال میتوان به اختلاف دیدگاه های دو اقتصاددانِ فیلسوف هوادار «کانت» یعنی «جان رالز» در قطب عدالتخواه و «فُن هایک» در قطب آزادیخواه اشاره کرد. «رالز» از اقتصاددانانی است که با رویکردی کانتی از «عدالت توزیعی» در اقتصاد دفاع میکند و «هایک» با تاکید بر رویکردی تاریخی از نظام بازار آزاد و ارزش هایی چون آزادی افراد ، هر نوع مداخلهای از نوع «عدالت توزیعی» را نفی میکند.
اما برسیم به حکایت «شیر و لیبرال ها» . به عقیدۀ کانت و پیروان او ، سرشت بشری لوحی است که اصول اخلاقی مسلمی بر آن حک شده است و اعمال هر فردی ، «باید» مبتنی بر این اصول اخلاقی باشد. اختلاف نظر بر سر این اصول اخلاقی ، همواره یکی از مشکلات عمدۀ این رویکرد فلسفی بوده است که پاسخگویی به پرسش های اخلاقی را دشوار مینماید.
اما پاسخ فرضی من از دیدگاه یک «لیبرال کانتی» (که جای مناقشۀ بسیار دارد) :
«جان رالز» : قهرمان حکایت ما باید بر اساس وجدان اخلاقی خود عمل کرده و تا جایی که می تواند برای نجات جان دوستش فداکاری و مبارزه کند ، بدون آنکه به فکر نتیجۀ این کار خود باشد (حتی اگر این نتیجه ، خورده شدن خود او توسط شیر باشد) ، لذا این عمل او که سعی کند سریعتر از دوستش بدود نشانۀ خودخواهی و غیر اخلاقی بودن اوست.
«هایک» : ناعدالتی تنها زمانی موضوعیت دارد که قصد یا غرضی انسانی باعث تفاوت در شرایط افراد شود ، لذا هر انسانی که برای زنده ماندن ، از حق آزادی خود استفاده میکند و بدلیل شرایط اولیه بهتر (مثل کفش خوبی که با پول تو جیبی پدرش خریده!) نسبت به دیگری در وضعیت بهتری قرار میگیرد (یعنی از دست شیر در میرود) ، قابل سرزنش نیست و نمیتوان به این رفتار او انگ بی عدالتی یا بی مرامی گذاشت.
ب) «انقلاب داروینیستی»
«لیبرالهای پراگماتیست» همانند «ریچارد رورتی» که ملاحظات اقتصادی را بسیار جدی میگیرد ، تصویر «دکارتی- کانتی» از انسان را به عنوان مالک طبیعت و هدف آفرینش بیمعنا می دانند. آنها با برداشتی داروینی از آدمی ، به عنوان حیوانی آغاز میکنند که همانند سایر حیوانات ، حداکثر سعی خود را بکار میبرد تا با زیستبوم خود سازگار شود و حداکثر تلاش خود را بکار میگیرد تا ابزارهایی بسازد که او را توانا کند تا لذت بیشتر و رنج کمتری ببرد. زبان ، اخلاق ، دین ، دولت ، علم و تکنولوژی و … ابزارهایی بیش برای حداکثر کردن لذت آدمی نیستند. برای «لیبرال های پراگماتیست» تنها چیزی که میتواند به عنوان ارزش ، اخلاق یا عدالت تعریف شود ، در «حس همدردی» خلاصه میشود ، چراکه انسان به عنوان یک حیوان این مزیت را داراست که درد همنوعان خود را درک میکند. دیدگاه پراگماتیک بشدت در میان دانشمندان اقتصاد سیاسی و فیلسوفانِ اقتصادی آمریکایی نفوذ دارد.
اما پاسخ فرضی من از دیدگاه یک «لیبرال های پراگماتیست»:
رفتار هر انسان برای نجات جان خودش کاملا طبیعی است زیرا هر انسانی نه فقط خود ، که فقط خود را دوست دارد. اما قهرمان داستان ما اگر در حین فرار ، حس ترحم و همدردی با دوستش (که توسط شیر خورده میشود) را احساس کند ، از نظر اخلاقی بسیار قابل تحسین خواهد بود.
جمعبندی :
حال از خودم انتظار میره که به سه سوالی که مطرح کردم پاسخ بدم :
1- به سوال اول ، همان پاسخی را میدهم که لیبرالهای پراگماتیست میدهند. در باب انسانشناسی کاملا پیرو نظر پراگماتیست ها هستم و برای همین ، فرض اساسی اقتصاد متعارف یعنی حداکثر کردن لذت شخصی را کاملا واقع گرایانه میدانم.
2- اگر من جای قهرمان این حکایت بودم بند کفش هایم را محکم کرده و سعی میکردم از دوستم جلو بزنم. و اگه موفق به این کار میشدم ، صحنۀ خورده شدن دوستم توسط شیر را در ذهنم مرور میشد و به دو دلیل متأسف و مغموم میشدم ، اول بخاطر اینکه درد دوستم را در حین خورده شدن توسط شیر حس می کردم ، دوم اینکه یک دوست خوب را از دست دادهام . ابدا هم سعی نمیکردم که خودم را پیش بقیه توجیه کنم. (رفتار بی تفاوت و رِندانه در پیش میگرفتم)
3- چون «ژیژک» ، هم پست مدرن و هم نئومارکسیست است ، احتمالا پیشنهادش این باشد که هر دو نفر دستهای یکدیگر را گرفته و در همان جا بنشینند تا هر دو در اوج «عشق و زیبایی» توسط شیر خورده شوند!
از آشنایی شما بسیار خوشوقتم. من به تازگی مشغول جمع آوری ترجمه های خودم که در سایت ایران امروز منتشر شده هستم. از راه نمایی های شما خوشحال خواهم شد.
طباطبایی
درود بر صادق عزیز. با مطلبی جدید به روزم. در این پست پاسخی به نظرات شما و دیگر دوستان آمده و تاکیدی است بر اولویت حقوق بشر در مبارزات سیاسی. منتتظر نظرات شما و دیگر دوستان هستم.
با سلام. اگر راجع به انتخابات مطلبی داشته باشی بهتر می توانیم در این موضوع کنکاش کنیم. منتظر پست جدید شما در این مورد می مانم. موفق باشی
Salam
How to lie with statistics book
has uploaded
in my weblog
————————
صادق: مرسی محمدرضا جان! بازهم از این کارها بکن.
این کتاب کتاب خیلی معروفی هم هست.
متشکر
من هم سعی می کنم از این به بعد هر چند وقت یکبار کتابی را برای دانلود معرفی کنم. کار خوبی است.