بنابر قولی که در پست پیشین دادم، سعی خواهم کرد در این پست به ابعاد مسئله دولت و حوزه دخالتش خصوصا در بحث پژوهش بپردازم.
همانطور که دکتر خیرخواهان اشاره کرده است، موسسات خصوصی و همچنین موسسات خیریه بسیاری در کشورهای پیشرفته وجود دارند که کارهای پژوهشی انجام می دهند و پژوهشگران را حمایت می کنند. از موسسات خصوصی که بگذریم و فقدان این موسسات را در ایران، بنا بر قاعده کلی فقدان این موسسات در تمام رشته ها و زمینه ها در ایران بدانیم. این سوال باقی می ماند که چرا موسسات خیریه ای که در این زمینه فعالیت کنند در ایران شکل نگرفته اند؟
به این سوال از چند جنبه می توان پاسخ داد؛ اما توضیح مناسب به نظر من اینست که این موسسات برای این در ایران شکل نگرفته اند که عملا تقاضایی برای تشکیل این موسسات از سوی خود پژوهشگران و فرهیختگان وجود نداشته است. بنا براین پاسخ، فرهیختگان و روشنفکران این مرز و بوم، همیشه بدنبال پیدا کردن جایی در دولت برای خود بوده اند، و کاملا به آن راضی شده و شاید این مهم، منتهای آمال و آرزوی آنان بوده است. همه این روشنفکرانی که ما می شناسیم، تقریبا بدون استثنا سمت های دولتی داشته اند. حال چه در مقام کارشناس، چه در مقام کارمند، چه در مقامات عالیه و چه در مقام استاد دانشگاه های دولتی و … بنابراین عملا هیچ گاه نیازی به تشکلی چنین مراکزی و ایجاد چنین حلقه های فکری هیچ گاه احساس نشده است.
از سوی دیگر سرمایه داران و کسانی که تمایل دارند در امور خیر مشارکت کنند، آنچنان از سوی دولت و نهادهای مذهبی دوره شده اند که عملا اگر از این سمت تکاپوی جدی وجود نداشته باشد، طبیعی است که آنها حداکثر، درآمد خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان و امثالهم می کنند تا اقدام به تشکیل موسسات پژوهشی و گروه های فکری کنند که برون داد مشخص و قابل احصایی هم شاید نداشته باشند.
از همین روست که امروزه اگر از چند موسسه پژوهشی خصوصی که اگر پروژه های دولتی نباشد، درشان تخته خواهد شد، بگذریم، عملا هیچ موسسه و گروه مشخصی که از معبری غیر از دولت، تامین مالی شوند، وجود ندارد.
این البته آفت بزرگی است و می تواند بیش از پیش به فرآیند ایجاد دانش و تشکیل حلقه های فکری که غیردولتی می اندیشند، صدمه زده و همانطور که امروز می بینیم، سبب ساز جهت گیری کاملا دولتی و دولت زده(نه به لحاظ ارزشی بلکه به لحاظ نظری) پژوهش ها، تحقیقات و امور مربوط به آنها شود. همین است که هم اکنون هیچ نشریه علمی-پژوهشی غیردولتی در ایران وجود ندارد! و رانت خواری و افزونه طلبی در این بخش به شدت بیداد می کند. به نحوی که واقعا تاسف بار و شرم آور است{کسانی که در این بخش کار می کنند، می فهمند من چه می گویم}
یادمان باشد کسی مثل فریدمن، با بورسیه یکی از همین موسسات توانست، تحصیل کند، ارنه فرزند یک خانواده مهاجر اوکراینی فقیر، حداکثر می توانست یک فقیر دیگر باشد.
به همین جهت من بطور مشخص پیشنهاد می کنم که «حلقه مصیبت منابع» که برون داد آن همان وبلاگ و در آینده شاید سایتی مشخص باشد، تشکیل شده و با رایزنی و همکاری با افرادی که قدرت تامین مالی آن را دارند شروع به کار کند.{البته اگر چنین افرادی پیدا شوند.} و حوزه کاری اش هم همین بحث نفت و اقتصاد ایران باشد.
شما چه فکر می کنید؟ فکر می کنید عملا امکان تشکیل چنین حلقه ای و تامین مالی آن از سوی افرادی که تمایل به این کار دارند، وجود دارد؟ آیا این بازار امکان پا گرفتن دارد؟ {اگر نظر اصلاحی یا پیشنهادی هم دارید، می توانید در بخش نظرات بیان کنید}
راستی دکتر خیرخواهان حرف جالبی می زد. ایشان می گفت که وقتی چندین سال پیش، پدر بزرگوارشان فوت کرده اند، همانند بسیاری دیگر، وصیت کرده اند که قسمتی از اموالشان را در امور خیر مصرف کنند، ایشان تاسف می خورد که چرا چند سال پیش چنین فکری به ذهنشان نرسیده است تا بتوانند آن را در این امر خرج کنند.
خیلی فکر خوبی است. اگر چنین جایی تشکیل شد که با پشتکار شما بعید هم نیست، ما را هم فراموش نکنید!
آقاي الحسيني، اين فكر در آن موقع به ذهنم رسيده بود و حتي فكرهاي بكر! ديگري هم داشتم مثلا آن پول را در فعاليتهاي سودآور سرمايه گذاري كرده و سود حاصل از آن را هر سال به يك دانشجوي كارشناسي ارشد اقتصاد بدهيم كه بهترين پايان نامه را در ارتباط با اقتصاد ايران نوشته باشد (چيزي شبيه به جايزه آلفرد نوبل). اما مشكل اصلي راضي كردن و قبولاندن به ساير ورثه (و نيز روحاني خانوادگي) بود كه چنين كارهايي هم مي تواند در رديف امور خيريه قرار گيرد. چرا كه احساس كردم بقيه اين قبيل امور را به هيچ وجه كار خير نميدانند و نگاهشان در حد تهيه جهيزيه و كمك به ايتام و بيمارستان و مدرسه و نهايتا ساختن خانه براي بي خانمان ها است. در نتيجه نهايت جراتي كه من كردم اين بود كه بخش ناچيزي از آن پول را به يك ناشر دادم تا براي توزيع كتب مفيد به مدارس مناطق محروم استان خراسان صرف شود.
————————–
صادق: این هم یک بخش مشکل است آقای دکتر! شاید نیاز به یک روحانی و مبلغ مذهبی داریم تا این امر را جا بیندازد!! پس بگردیم دنبال چنین اشخاصی! کسی پیشنهادی ندارد!!!؟؟
صادق عزیز
در آلمان هم سازمانهایی که بورس تحصیلی و یا تامین مالی پروژه ها را می کنند هم از محل مالیات آلمانیها و کمکهای دولتی فاینانس می شوند. بعضی جاها هم مثل جامعه باز یا سابان سنتر هم بنیان گزارشون سرمایه دارهای غولی مثل جورج سوروس یا haim saban…هستند. بعید می دونم سرمایه دارهای بزرگ ایرانی در حال و هوای این مباحث باشند. دولت همچنان نقش اصلی را عهده دار خواهد بود. متاسفانه در ایران جهت گیری این کمکها سیاسی و ایدولوژیکیست!
————————–
صادق: می دانی که وضعیت ایران و المان بسیار با هم متفاوت است. همان سنت بازاری که المان دارد سبب می شود تا این تخصیص ها بسیار کمتر سیاسی و بقول تو ایدئولوژیک شود(که البته آنهم به نظر من ناکارآمدی ایجام می کند و مجاز نیست)اما بهرحالا ایران کاملا برعکس است اگر دولت بخواهد چنین کاری کند که هم اکنون هم میکند کسانی مثل ده نمکی، و بنیاد حکمت ملاصدرا و بنیادتقریب مذاهب و ثارالله و امثالهم بودجه می گیرند . طبیعی هم هست دولت به کسانی بودجه می دهد که در جهت اهداف وی فعالیت می کنند و تقویت کننده توان ایدئولوژیک و غیره او هستند نه …
فکر می کنم بهترین راه قانع کردن سرمایه داران است که بقول تو بسیار سخت است و شاید ناممکن.
بسیار عالی بود. حتما تو را لینک می کنم.
من هم توي ذهنم بود كه اين وبلاگ مصيبت منابع به علت تمايلات تخصصي كه دارد به سايت تبديل شود چون ظرفيت ان رادارد ولي تبديل شدن آن به يك بنياد ريه تحقيقاتي حقيقتا يك شاهكار خواهد بود به نظر من اين مسئله امكان دارد
با مشاركت چند سرمايه دار واينكه تحقيقات ايمن بنياد نبايد حساسيت هاي سياسي حكومت را تا حد امكان جريحه دار كند(البته در صورت امكان)
————————
صادق: خوبه که حداقل یک نفر فکر می کند می توان به چنین موسساتی امیدوار بود! در خصوص سیاسی نبودن هم هرچند ناگزیر است اما حتما باید مورد توجه باشد تا دچار ترکیدگی مزمن نشویم. نکته بسیار مهمی است.
h