ادامه از بحث تورم؛ سعی کردم بگونه ای باشد که دوستانی که معترض بودند که با پیشفرض دانستن اقتصاد، مطلب قبلی را نوشته ام را نیز راضی کند.
تورم فشار تقاضا
طبق این نظریه؛ تورم به دلیل افزایش در تقاضای کالا و خدمات در اقتصاد به وجود می آید و محرک تورم، تقاضا دانسته می شود. در این نظریه دو نوع تحلیل شبیه به هم وجود دارد؛در اولین تحلیل گفته می شود که افزایش تقاضا که بدلایل مختلف و البته بعنوان متغیری برون زا افزایش می یابد، سبب می شود تا خرده فروشان، کالای بیشتری را سفارش دهند و مقدار سفارشهای خود را افزایش دهند و در نتیجه عمده فروشان نیز تقاضای خود را افزایش داده و بالتبع آنها تولیدکنندگان نیز تولیدشان را بالا می برند. اما در حین انجام چنین امری، رقابت در استخدام نهاده های تولیدی ایجاد می شود و آنها باید قیمت بالایی برای مواد اولیه و کارگر بپردازند. به هر حال این فرآیند موجب می شود تا این بالا رفتن هزینه ها به عموم مردم انتقال یابد.(یعنی این تحلیل بسیار شبیه تحلیل فشار عرضه است، با این تفاوت که فقط محرک اولیه تقاضا بوده است.)
اما دومین تحلیل در این زمینه با ساده سازی موضوع، این بحث را مطرح می کند که افزایش تقاضا برای کالاها سبب می شود تا قیمت کالاها در اقتصاد افزایش یابد و بحث را به هزینه های تولید مربوط نمی کند(همانند کالاهایی که عرضه اشان در کوتاه مدت ثابت است؛ مثل کالاهای کشاورزی و دامی)
در هر دو این تحلیل ها همانند نظریه فشار هزینه، یک اشتباه و خلط بزرگ وجود دارد و آن اینست که افزایش قیمت یک و یا برخی کالاها را به کل اقتصاد تعمیم می دهند و تقسیم بندی تحلیل میان خرد و کلان و فرد و جامعه را نادیده می گیرند. وقتی حجم پول موجود در اقتصاد ثابت است؛ مصرف کنندگان صرفا ازیک طریق می توانند تقاضایش را افزایش دهند؛ صرفا باید مخارجشاان را بر روی برخی از کالاها کم کنند(که موجب کاهش قیمت در آن قسمت ها خواهد شد) تا بتوانند مخارجشان را در مورد کالایی دیگر افزایش دهند. یعنی تغییر در سلیقه های مردم صرفا وقتی معنا دار است که بگوییم مردم از یک کالا و یا از یک گروه از کالاها کمتر و از گروهی دیگر از کالاها بیشتر خوششان می آید. نه چیزی دیگر!!
اما هنگامی که حجم پول افزایش پیدا می کند، مردم می توانند بعلت در اختیار داشتن مقدار بیشتری موجودی(نسبت به حالت قبل) از همه کالاها بیشتر تقاضا کنند. و یا از برخی کالاها بیشتر تقاضا کنند و مجبور نباشند که تقاضا برای سایر کالاها را کاهش دهند. این امر سبب می شود تا تغییر در سلیقه ها و یا به طور کلی افزایش تقاضا از جانب مصرف کنندگان؛ معیار تقویت شوندگی بیرونی پیدا کرده و امکان وقوع پیدا کند. در حالی که در هنگامی که حجم پول ثابت است؛ به ناگزیر یا باید قیمت کالایی کم و قیمت کالایی دیگر زیاد شود و یا اینکه حجم پول افزایش یابد. بنابراین تورم از جانب فشار تقاضا یا هزینه نیست که بوجود می آید بلکه بعلت افزایش حجم پول است که خود را در یکی از این دو مجرا نشان می دهد.
بقول فریدمن:»تورم بلندمدت همیشه و همه جا یک پدیده پولی است. که بعلت افزایش سریعتر حجم پول نسبت به مقدار تولید رخ می دهد(البته سریعا باید گفت که نرخ دقیق تورم بطور کامل و مکانیکی به نرخ رشد پولی وابسته نیست)»(+)
صادق جان سلام
این تورم بد جوری روی ذهنم راه می رود و از اینکه هنوز اشتراک نظر بین اقتصاد خونده های کشورمان در این زمینه نیست حسابی کلافه ام. این پستت هم توضیح بیشتر پست قبلی بود با زبانی شاید ساده تر هر چند که من پست قبلی را قابل فهمتر دیدم. نمی دانم شاید چون خودم اقتصاد خوانده ام.
من قسمت آخر حرف فریدمن را نفهمیدم یعنی چی نرخ دقیق تورم بطور مکانیکی به نرخ رشد پول وابسته نیست ؟؟؟ لصفا در این خصوص توضیح بیشتری بده
در مورد افزایش نقدینگی شاید مثالی که میزنم موضوع را روشن تر کند . فرض کن در یک جزیره یک عرضه کننده، یک واحد کالا برای عرضه دارد(یعنی میزان عرضه ثابت است) و دو نفر دیگر متقاضی تصاحب کالا (مثلا اقای الف و ب) خوب باز فرض کن برای اولین بار این کالا عرضه می شود و عرضه کننده ترجیح می دهد آن را به بالاترین قیمت بفروشد (شرط حداکثر کردن سود )خوب رقابتی بین الف و ب برای تصاحب کالا صورت می گیرد اگر در این جزیره منزوی از محیط خارج هر یک از اشخاص الف و ب میزان متفاوتی طلا (معیاری فرضی که با آن ارزش کالا ها سنجیده می شود ) در اختیار داشته باشند فرضا شخص الف 10 واحد و شخص ب 20 واحد. خوب طبیعی است که قیمت حداقل 10 واحد خواهد بود چون اگر کمتر از این میزان میزان بفروشد شخص الف کالا را بر می دارد یعنی شخص ب قیمتی بیشتر از 10 واحد می پر دازد و کالا رابر می دارد
حال فرض کن که اشخاص الف و ب برای این که توانایی خرید خود را بالا ببرند هر کدام از آنها جزیره را گشته اند و میزان بسیار بیشتری طلا یافته اند فرضا این بار الف 150 واحد و ب 200 واحد طلا دارد خوب سال بعد باز اگر هر دو بخواهند آن کالا را بخرند قیمت بیشتر از 150 واحد خواهد بود این چیزی است که به آن می گویند تورم یعنی افزایش قیمت یک کالا در اثر زیاد شدن نقدینگی (با فرض ثابت ماندن سایر شرایط) در این مدل لازم نیست حتما دو نوع کالا باشد چون صرفا میزان پول در اختیار الف وب افزایش یافته بود قیمت این بار در جای بالا تری شکل گرفت
صادق جان خوت مدل بالا را کامل تر کن و اگر خطایی در مدل سازی است اصلاح کن
در مورد سوالی که مطرح کردم هم قدر ی اگر توضیح بدی ممنون می شم
موفق باشی
———————————
صادق: در مورد سوالت باید بگم که یعنی رابطه مقداری اینطور نیست که همان سال اولی که حجم پول 30 درصد افزایش داشته است؛ تورم هم 30 درصد افزایش داشته باشد. و ممکن است با تاخیر و حتی با کمی تعدیل هم روبرو شود. و مثلا عوامل دیگری که ریشه آنها همین انتظارات هستند بتوانند نقش بازی کنند . ولی عامل اصلی واساسی و توضیح دهنده غالب همین افزایش حجم پول است. من این را می فهمم.
اما در مورد مدلت نمی فهمم که منظورت اینست که در این اقتصاد فقط همین یک کالا وجود دارد و یا اینکه کالاهای دیگری نیز وجود دارد؟ پاسخ بده تا متوجه بشوم و بعد بتوانیم بیشتر صحبت کنیم.
1- در مورد مدلی که مطرح کردم
بله ابتدا فرض بر این است که در این مدل فقط همین یک کالا وجود دارد و یک عرضه کننده و دو متقاضی که در قبال کالا قرار است به عرضه کننده طلا بدهند(یعنی عرضه کننده طلا نیاز دارد و متقاضیان کالا ).
حالا فرض کن همان عرضه کننده دو کالای مستقل(یعنی نه جانشین نه مکمل) عرضه می کند و ترجیحات و سلیقه آقای الف و ب یکسان و در طول زمان ثابت است باز چون نقدینگی زیاد شده قیمت هر دو کالا در جایی بالاتر تشکیل می شود (فرض کن الف و ب هر کدام 50 از دآرمدشان را(اینجا طلایشان) به کالای اول و 50درصد بقیه را به کالای دوم تخصیص می دهند (یعنی ترجیح یکسان و مساوی دارند) باز در اثر افزایش نقدینگی قیمت هر دو کالا در جایی بالا تر (منظور برخورد تابع عرضه و تقاضا) تشکیل می شود و قیمت هر دو افزایش میابد.
قدم به قدم می توان فرضها را نقص کرد و مدل را کامل تر کرد مثلا فرض کرد کالا ها جانشین هستد، مصرف کنندگان ترجیحات یکسان ندارند و سهم یکسانی از بودجه خود را صرف خرید کالا نمی کنند ولی باز این گزینه که با افزایش قدرت خرید هر دو (یعنی افزایش میزان طلا در دست اقایان الف و ب در این مثال فرضی) قیمت هر دو کالا یا حداقل یکی از آنها (منظور این که لازم نیست حتما قیمت کالای دوم کاهش یابد) افزایش می یابد برقرار است
البته فعلا فروض، میزان ثابت کالا در بازار و وجود اطلاعات کامل را نقض نکن.
اگر توضیحم قدری پیچیده است بگو تا با مثالی عددی روشن تر بگویم.
در مورد اینکه تورم ممکن است اثر یکسان بر همه کالا ها و همه افراد نداشته باشد فکر کنم این مثال قدری آن را توضیح دهد مثلا فرض کن که افزایش نقدینگی بین اشخاص الف و ب به شکلی صورت بگیرد که در حالت دوم اقای الف میزان طلای بیشتر در اختیار داشته باشد باز قیمت کالا در بازار بیشتر است ولی این بار این الف است که کالا را تصاحب می کند یعنی الف از افزایش نقدینگی به شکل نسبی، سود برده است
2- در مورد توضیح جمله فریدمن هم ممنون. متوجه شدم بنظرم این واضح است که افزایش تورم دقیقا به اندازه افزایش نقدینگی نخواهد بود. چون بخشی از این افزایش نفدینگی پس انداز می شود تا صرف مصرف در اینده شود لذا اجبارا تقاضای حال را افزایش نمی دهد همین طور در یک سیستم باز ، بخشی از این نقدینگی در خارج از آن سیستم (مثلا در یک کشور خارجی) خرج می شود یعنی از آن سیستم خارج می شود. همین طور در طی زمان افزایش تولید صورت می گیرد و بخشی از افزایش قیمت با افزایش عرضه کالا خنثی می شود.
صادق جان مقاله ات هم در مورد گرفتن درآمد نفت از دولت خیلی جالب بود هر چند که کلی جای بحث دارد. ولی من که خیلی خوشم آمد. اگر روزی در ایران شما را زیارت کردم مفصل در این باب صحبت می کنیم.
—————————————
صادق: بله حالا درست شد. مرسی! در خصوص اثر ناهمسان تورم هم در پست های آتی آنرا حتما خواهم شکافت. با عرض معذرت از بابت تاخیر
منتظر دیدار شما هستم.
موفق باشی
بازتاب: تورم چگونه پدیده ایست؟ {قسمت اول} « کاتالاکسی