بالاخره این دو روز آخر، حدود 10 ساعت وقت گذاشتم و پاسخ سوال دکتر رنانی را نوشتم. چه خوب می شد اگر به جای 3 ماه وقت دادن فقط یک ماه وقت میدادند، آنوقت من 2 ماه زودتر این متن را می نوشتم!(روحیه ایرانی). فایل این مانیفست در دفاع از توزیع مستقیم درآمد نفت(تقسیم مستقیم درآمد نفت میان مردم) را می توانید از اینجا دانلود نمایید.
در قسمتی از این نوشته آورده ام؛
» اقتصاد ايران طبق برآوردهاي مختلف از 15 تا 40 سال ديگر نفت دارد، حال فرض کنيد؛ در سالي هستيم که ذخاير نفت ما همگي از بين رفته اند؛ چه مي خواهيم بکنيم؟ آيا توان ادامه اين سيکل معيوب را داريم؟ مسلما نه . بنابراين بگونه اي ناگهاني تمامي يارانه ها، پرداخت هاي انتقالي و غيره قطع خواهد شد و ماليات ها افزايش يافته، دولت از پس پرداخت دستمزدها برنيامده و فاجعه اي انساني در کشور رخ خواهد داد. اين امر وقتي حاد تر مي شود که وضعيت همان 2 دهک پايين در جامعه را درنظر بگيريم که با وجود حجم عظيم يارانه ها به سختي روزگار مي گذراندند. بنابراين جباريت وضع موجود ما را وادار خواهد ساخت که روزي اين اقتصاد يارانه اي و اين روند مخرب و به شدت هزينه زا را ترک گوييم، چه بهتر که آنروز، امروز باشد، روزي که مي توانيم، از وقايع ناگواري که در دوسال اول آزاد سازي ممکن است برای قشر ضعیف اتفاق بيفتد(که می تواند کل روند آزادسازی را به زیر سوال برد)، جلوگيري کنيم…»
همچنین این نتیجه گیری من پس از حدود 25، 26 صفحه است:
» گلب از اقتصاددانان مطرح در زمينه کشورهاي نفت خيز، با بررسي 6 کشور نفتي (شامل الجزيره، اکوادور، اندونزي، نيجريه، ترينيداد و توباگو و ونزوئلا) نتيجه مي گيرد که » مهمترين توصيه اي که از اين مطالعه آشکار گرديد اين مسئله است که سطح مخارج در هنگام افزايش شديد درآمدهاي منابع، بايد بيشتر و با احتياط بيشتري، از آنچه اکنون انجام ميشود، ، تعديل گردد. (Gelb, 1986) همچنين چنين اشتباهي نيز در تحقيق بزرگ بانک جهاني که توسط (Lal and Myint, 1996) انجام شده نيز بنوعي تکرار شده و آمده است که:» اشتباهات سياستگذاري در کشورهاي داراي منبع، علتي اساسي عملکرد نادرست اين کشورهاست». اين نظر همچنين در تحقيق (Auty,2001) هم ديده ميشود که مي گويد:»يک گرايش پايدار براي دولت {در کشورهاي داراي منبع} براي بيش از حد خرج کردن وجود دارد.»
اما بزعم آقاي رابينسون و همکاران( (Robinson et al. 2006 «اشتباهاتي» که در اين مقالات از آنها نام برده مي شود، در حقيقت ؛ «استراتژي هاي عقلايي» هستند که سياستمداران، آنها را در پاسخ به تمايلات مختلف، بعلت اغواگري هاي رانت هاي منابع، انجام مي دهند.
بطور خلاصه بايد گفت که ما درگير بازي- اي هستيم که قواعد اين بازي با نهادهاي توسعه نيافته کشور ما جور در نمي آيد. به همين دليل است که آنچه اشتباه است (براي فرآيند رشد بلندمدت کشور مضر است) ، اتفاقا راهکار بهينه با توجه به عقلانيت ابزاري نيز هست! چرا که در اين بازي؛ درآمدهاي ناشي از منابع طبيعي، به حکومت تعلق مي گيرد و متصدي مربوطه بايد تصميم بگيرد که چه مقدار از منابع بايد در دوره اول استخراج شود و نتيجتاً چه مقدار از منابع براي آينده باقي بماند. درآمد منابع مي تواند در هريک از اين دو راه مصرف گردد: متصدي مي تواند درآمد حاصله را بعلت مشکلاتي که براي سيستم اقتصادي پديد مي آورد، مصرف نکرده و در صندوقي نگاهداري کند و يا اينکه مي تواند آنرا ميان هواداران و گروه هاي بالقوه پشتيبان براي تاثيرگذاري بر نتيجه انتخابات، تقسيم نمايد. خب از اين منظر، مشخص است که استراتژي عقلايي چيست!
بنابراين يا بايد نهادهاي کشور را که حاصل روندي تکاملي، خارج از قدرت شناخت انسان و داراي تاريخي مشخص هستند را تغيير داد و نهادهاي جديدي ايجاد کرد(که عملا غيرممکن است و تجربه زيسته صندوق ذخيره ارزي نيز اين امر را براي ما بيش از پيش مسجل کرد) و يا بايد قواعد بازي را تغيير داد. و قاعده بازي اينست که ؛» درآمدهاي ناشي از منابع طبيعي، به دولت تعلق مي گيرد»؛ اين قاعده را مي توان با توزيع مستقيم درآمدهاي نفتي ميان مردم به راحتي تغيير داد. و مزاياي فراوان آن، که در قبال مضراتش به وضوح برتري مطلق دارند(و در متن اين مقاله به تفصيل بيان شده اند)، را به انتظار نشست. ايدون باد!»
پس نوشت: راستی دوستان، کسی خبر از آقای پدرام ندارد!؟ ایشان خیلی به این موضوع علاقمند بودند. ولی حالا خبری از ایشان نیست!!
صادق جان خسته نباشی .
حتما میدونی که موضع من در این مورد تقریبا موافقه ( تقریبا ) . به نظرم راه حل کارایی میتونه باشه البته تحلیل هزینه فابده بلد نیستم بکنم این ماجرا رو چرا که خوب نمیدونم باید منافع کدوم گروه رو در نظر بگیرم برای این کار ( به هر حال گروهی ضرر میکنن ) . ولی اگر ارزش کل بازی رو نگاه بکنم شاید بشه حدس زد که این راه حل ارزش کل بازی رو افزایش میده ( از طریق افزایش کارایی و احتمالا رشد در بلند مدت ) .
ولی نکته ای که به ذهن من میاد اینه که ما چطور به این راه حل میرسیم . یک وقت هست که ما معادله ای حل میکنیم و مثلا با توجه به قیود به چند راه حل میرسیم و یکی رو انتخاب میکنیم . آیا میشه برای حل مسیله ای که پیش رو داریم راهی ارایه بدیم که به جوابهایی موازی با جواب شما برسیم ؟! چون شما راه حلتون تغییر قواعده . ولی میشه این قواعد رو به شکلهای مختلفی تغییر داد . و کاملا ممکنه که شکل های بهینه تری ( میدونم تری اشتباهه ) هم در کار باشه از بابت رشد .
خیلی جالب میشه اگر بشه این ماجرا رو به نحوی ریاضی وار حل کرد . حتی اگر جوابها خیلی کارایی نداشته باشن ( یعنی کلی باشن و برای محاسبه دقیق تر نیاز به آمار و ارقام با دقت بالا داشته باشن ) .
ولی راه حل ارایه شده به نظر بهتر از حالت فعلی میاد و از این حیث قابل دفاعه .
موفق باشی
——————————————
صادق:دقیقا گروهی ضرر خواهند کرد ولی آن گروه غالبا شامل رانتخوران(از دانه درشت ها تا کارمندان خواب آلود ادارات دولتی احتمالا) می شود. ولی اینکه موجب فرارفتن از تعادل بد سیستم به تعادلی بهتر می شود، به نظر م قطعی است. ولی پیمان جالب می شود اگر یک مطالعه منافع ، شامل اینکه گروه های منتفع و متضرر چه کسانی هستند، انجام شود. اگر می توانی، کار جالبی خواهد شد.
اما در خصوص راه حل های ممکن مختلف، ببین من هم به همین جهت در مقاله، شروط لازمی برای هر راهکار احتمالی گذاشته ام. هر راهکاری که بتواند از این شروط سر سالم در بیاورد، آنگاه می توان از آن به عنوان راهکاری که قابل اعتناست اندیشید. آنوقت است که باید این راهکارهایی که شروط لازم را پاس کرده اند، با هم مقایسه شوند تا راهکاری که برتری بیشتری دارد، انتخاب شود. من راه حل دیگری به نظرم نمی رسه که بتواند با این راهکار مقابله کند هم به لحاظ امکان و هم به لحاظ نتیجه.
خیلی زحمت کشیده بودی. به عنوان یکی از مخاطبین ات ازت ممنونم.
داونلود کردم.مرسی. انتظار به به چه چه رو نداشته باش. مرور نوشته و بیان ایراداتش زمان می بره. I will back to you later!
اگر پیشفرضهای ایران اسلامی را در نظر بگیریم در بهترین شرایط آزاد سازی در دقیقه نود انجام میگیره، مثل همین مقاله شما و یا گزارشی که من دوماه فرصت داشتم و فقط روز آخر روش کار کردم و چیزی سرسری شد.
—————————————–
صادق: آجرپاره جان مقاله را خواندی؟ چه قسمت از ان را سرسری دیدی؟ هرچیز که در روزهای آخر نوشته می شود، سرسری نیست، من از قبل روی این موضوع کار کرده بودم، به ان بصورت جدی اندیشیده بودم و… ولی وقت جمع بندی نداشتم.
همیشه در خلاصه نویسی مشکل داشتهام! برای اینکه کامنتم طولانی نشه سر و ته داستان را میزنم و این وسط سوتفاهم پیش میاد. و این اولین باری نیست که به این مشکل برخوردهام. در این بخش هم اصلا منظورم به مقاله شما نبود، اون سرسری بر میگرده به گزارش خودم!
مقاله شما را نخواندم، چون احتمالا تخصصی بوده و از درک من خارج، اما از همین بخشی که در این یادداشت گذاشتید استفاده کردم.
امیدوارم سوءتفاهم رفع شده باشد
موفق باشید
—————————
صادق: نه آقا سوتفاهمی وجود نداشته. می خواستم ببینم کدام قسمت به نظرت سرهم بندی آمده شاید بتوانم درستش کنم. در ضمن محمد جان مقاله تخصصی نیست. اولش شاید اینطور باشه اما در کل برای مخاطب عام نوشته شده(تاحدودی!) بنابراین توصیه می کنم که مقاله را بخوانی… مسئله، مسئله بسیار مهمی است. مرسی
سلام. این تغییر قاعده بازی که شما فرمودی مطلب جدیدی نیست و در آن ابتکاری نهفته نیست. مهم این است که قاعده ای صحیح را پیدا کنیم نه آنکه از زیر سقف قاعده ای اشتباه به زیر سقف قاعده اشتباهی دیگر پناه بریم. سوال این است چگونه مصرف شود اگر این ، راه حل بیابد چه کسی مصرف کردن حل شدنی است زیرا کسان دارای معیار و شاخص چگونه هزینه کردن خواهند بود.
———————————-
صادق: دوست گرامی کسی نگفته است که این یک ابتکار است و مطلب خارق العاده ایست!! که حالا اینگونه نبودن آن از نظر شما عیب محسوب گردد.
اما بعد؛ اول آنکه شما ظاهرا مقاله را نخوانده اید.
دوما؛ باید بفرمایید چرا این قاعده اشتباه است؟ اگر دلیل را بیان کردید آن هنگام بنده می توانم بفهمم انتقاد شما از چه زاویه ایست و آنوقت پاسخ بدهم.
سوما؛ به نظرم جدا کردن مفاهیم «چه کسی مصرف کند و چگونه مصرف شود» حداقل در این شرایط ناشی از یک خطای معرفت شناختی است. و در این امر مارا دچار گمراهی می کنند. «چرا که چه کسی مصرف کند» دقیقا همان «چگونه مصرف شود» است. چرا که خرج کرد این درآمد توسط دولت جهان سومی یک شرایط و نتایجی دارد و این شرایط و نتایج با گفتن این جمله ناشی از ساده انگاشتن ماجرا که حال بگوییم «دولت چگونه این درآمد را مصرف کند» نه از بین می رود و نه تحفیف می یابد. بنابراین اتفاقا ما می خواهیم به همان نقطه ای برسیم که کسان دارای معیارهای متفاوت، با معیارهای متفاوت خودشان این درآمد را مصرف کنند چرا که اولا حق آن کسان است که کسی برایشان تصمیمی برخلاف نظر آنها در مصرف کردن این درآمد نگیرد و نیز می توان ثابت کرد که این شکل از مصرف همان طور که در مقاله هم آمده است، بسیار کاراتر از نحوه فعلی است.
در ضمن دوست گرامی، ما اینجا با یک بنگاه سر و کار نداریم که بگوییم چه کسی، چگونه و … اینجا با جامعه ای سرو کار داریم که حتی نمی توانیم شناخت دقیقی از آن داشته باشیم.
دوست من! در صحت ايده شكي نيست! ولي بهترين ايده اه در اجرا و مديريت ايراني به گند كشيده ميشود! واقعا نمي شود اجرايش كرد!
—————————-
صادق: اتفاقا اين امر هم در مقاله ديده شده است. بنظرم اين راهكار راهكاري است كه يكي از كمترين احتمال ها براي خراب شدن در اجرا دارد.
سلام!
من مقاله رو دانلود کردم ولی فعلاً کامل نخوندمش. چیزی که می خواستم بگم در مورد جمله ایه که اینجا توی خلاصه نوشتی که : «بنابراين بگونه اي ناگهاني تمامي يارانه ها، پرداخت هاي انتقالي و غيره قطع خواهد شد و ماليات ها افزايش يافته، دولت از پس پرداخت دستمزدها برنيامده و فاجعه اي انساني در کشور رخ خواهد داد.»
مسلماً این جمله اشتباهه! چون اولاً نفت بطور ناگهانی تمام نخواهد شد، بلکه سیری نزولی خواهد داشت و طی دوره ای درامدهای نفتی کشور به صفر خواهد رسید. ثانیاً در مورد 30 یا 40 سال آینده به این صورت فله ای نظر دادن درست نیست. هیچ معلوم نیست که وضعیت مصرف نفت چگونه خواهد شد و قیمتها چه روندی خواهد داشت. چه بسا ادامه همین قیمتهای بالا باعث کاهش مصرف نفت و افزایش مصرف انرژی های جایگزین شده و این 30 سال رو به 50 یا 60 سال افزایش بده.
به هر حال این گونه نظر دادن به هیچ وجه علمی نیست.
در ضمن من با اساس نظرت در این مقاله موافقم. اما نه به دلیل اینکه در 30 سال دیگه فلان خواهد شد. بلکه به این دلیل که در همین زمان حال دچار فلاکت و فاجعه هستیم.
مرسی!
—————————————-
صادق: سلام؛ چقدر محمد داریم. در همین پست چند محمد مختلف را من کشف کردم!
مرسی از توجهت. اماچند مسئله هست:
1- اول اینکه من این گزاره را نه بعنوان دلیل این طرح بلکه از یکی از بخش های مقاله که بخش نتیجه گیری نبوده اینجا کپی پیست کردم. و معنایی بیش از این ندارد.
2- من در این گزاره،» فرض» کردم که چنین می شود و بنابراین حرجی بر این فرض نیست(میتواند صحیح نباشد).
3- شما فکر می کنید که اگر اسخراج نفت کشور به شدت در حال کاهش باشد، سیاستمدار متصدی چه می کند؟ آیا سعی می کند کمتر و کاراتر استخراج کند؟ من فکر نمی کنم. او تا آخرین قطره را با حداکثرین توان استخراج می کند، چا ه های جدید می زند ، چاه ها را گشاد میکند و… ولی بهرحال این سخن در فحوای کلی درست است که نفت یکدفعه تمام نمی شود. ولی احتمالا اثرش بر زندگی مردم بصورت ناگهانی خواهد بود. به همان دلیلی که ذکر کردم
4- این نظر به هیچ وجه فله ای نیست! چرا که کار این مقاله پیش بینی آینده صنعت نفت نبوده است. و نیز اگر حتی انرژی های جایگزین هم بیایند، باز هم فرقی نمی کند. اتفاقا ممکن است این امر باعث شود که درآمد نفت ما به یکباره به مقدار بسیار کمی تنزل کند(هرچند بعید است) نکته اصلی اینست که بحث سر 30 سال یا 90 سال نیست! فقط خواسته شده بود در این عبارت، بر دائمی نبودن این درآمدها هشدار داده شود؛ همین.
5- پس مشخص شد که این گزاره صرفا بر مبنای مصداقی ذکر شده بود و دلیلی نداشته که حتما مبانی بلاشک و یقینی داشته باشد. و برای همین هم این بخش از مقاله را در وبلاگ قرار دادم که شاید بهتر در نظر آید.
در آخر هم مرسی!!
صادق جان
راستش من منظورم دقیقا اینه که راهی بدست بیاریم که بشه تمام راه حل ها ( آلترناتیو ) رو دید و بعد از بین اونها انتخاب کرد . فکر میکنم برای این کار به یک چیزی ریاضی مانند ( یکسری گزاره های منطقی ) نیاز پیدا میکنیم که اگر خیلی خوب پیش بره شاید تبدیل به مدل ریاضی هم بشه . با این ابزار میتوانیم یکسری روش هایی ابداع بکنیم برای این اقتصادی که خوب یا بد نفت هم جزیی از اونه ( حالا هدف میتونه مثلا رشد باشه در این نظام اقتصادی ) .
در مورد پیشنهادت هم به نظرم کار خیلی جالبیه که مشخص بشه گروههای متضرر و منتفع از هر طرح چه گروه هایی و مثلا به چه اندازه هستن ( به نظر در امکان سنجی این راه حل شما این بخش لازمه ) . ولی راستش کنکور به من اجازه فعالیت اضافی نمیده .
🙂
موفق باشی
با سلام
جناب آقای حسینی .مقاله مفیدی بود از شما ممنونم بزودی نظرم را برایتان می فرستم ضمنا خوشحال می شم شما هم (به عنوان یک هم دانشکده ای) از وبلاگ من در حوزه اقتصاد و تامین اجتماعی بازدید وما را از نقطه نظرات ارزشمندتان را بهره مند کنید
——————–
صادق: مرسی از لطف و عنایت شما. منتظر نظرتان هستم.
http://www.mohssenriazi.blogfa.com
با سلام. ممنون از اين مقاله. سر فرصت مي خوانم و استفاده مي برم. من هم از علاقه مندان به اين بحث بوده و هستم. پايدار باشيد.