گفته می شود که دکتر شیبانی، عصر روز چهارشنبه استعفای خود را تقدیم رئیس جمهوری کرده است (+) از آنجایی که ایشان از اساتید ما در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران هستند، بد ندیدم که اندکی در این باره بنویسم.
ابتدا می خواهم اندکی از دکتر شیبانی بگویم، تا بدانیم که او کیست؟ ، چه تحصیلاتی دارد و در چه دانشگاه هایی تحصیل کرده است تا سپس به طرح بحثی اندک در این باره بپردازم. ابراهیم شیبانی در سال 1327 در شهرستان نائین به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم ریاضی و آمار از موسسه مطالعات اجتماعی لاهه هند و ورود به دانشگاه در سال 1351 مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه تهران دریافت نمود. وی در سالهای 1358و 1361مدارک ارشد (دوباره) و دکتری خود را از دانشگاه ایندیانا آمریکا اخذ کرده و سپس به ایران بازگشت و بعنوان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و یکی از مقامات مسئول بانک مرکزی مشغول به کار شد. ایشان سالها بعنوان قائم مقام دکتر نوربخش در بانک مرکزی مشغول بوده است. در ضمن ایشان به شعر و شاعری هم شهره است و ظاهرا سالهاست که در مراسم های شب شعر آقای خامنه ای هم شرکت می کند و اینطور که گفته می شود؛ ارتباط نزدیکی با ایشان دارد. ( در اینجا، اینجا و اینجا می توانید تنها کتاب های ایشان که البته همه در وادی شعر هستند را ملاحظه کنید). فراموش نکنیم که ایشان یکی از بهترین اساتید دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران به لحاظ بینش و سواد اقتصادی هستند و مدرک خود را از یکی از دانشگاه های خوب آمریکا گرفته اند و این شاعری دلیلی بر ضعف ایشان نیست. اما…
به هر حال دکتر قصه ما در این دوسال کارهایی کرد که هیچکس انتظار نداشت. وی در حالی که تا چند ماه قبل از آمدن احمدی نژاد، یکی از مخالفان سرسخت کاهش نرخ سود تسهیلات بود (من به شخصه در یکی از کنفرانس هایی که در دانشگاه تهران به همین دلیل برگزار شده بود، حضور داشتم و دکتر شیبانی برخلاف اقتصاددانان بومیِ مجلسی به شدت با این طرح مخالفت می کرد، همانند یک اقتصاددان!)، پس از روی کار آمدن احمدی نژاد به یکی از موافقان این طرح تبدیل شد. ایشان با برکناری مدیران برجسته و سابقه دار سیستم بانکی موافقت کرد و کسانی را که کاملا دستوری تحمیل شده بودند و غالبا هیچگونه سابقه بانکی نداشتند را بعنوان مدیران بانک ها منصوب کرد، وی در ماجرای پارسیان بسیار بد عمل کرد و باعث شد که اطرافیان رییس جمهور به راحتی این بانک را به زمین بزنند، همچنین بسیاری از اقتصاددانان هنوز هم ایشان را در ماجرای نرخ تورم و کمتر اندازه گرفته شدنش در سال 85 مقصر قلمداد می کنند و… و بسیاری از اقدامات دیگری که به لحاظ مبانی اقتصادی کاملا بی ارزش و یا حتی مخرب ارزیابی می شوند در حوزه های مختلف پولی، توسط ایشان انجام شد که هریک از آنها به تنهایی می توانند اقتصادی را از پای درآورند.
اما چرا دکتر شیبانی که قبل از دولت احمدی نژاد عملکرد نسبتا خوبی داشت و موضع گیری های روشمند و علمی را می گرفت، به یکباره چنین چرخش 180 درجه ای را انجام می دهد و اینهمه اشتباه مرتکب می شود؟ چرا دکتر شیبانی در این دو سال، علی رغم آنچه گفته می شد،یکی از مطیع ترین مقامات بود(حتی با توجه به گزارش دبیرخانه شورای اطلاعرسانی دولت ) و نه تنها در برابر دستورات بی مبنا و بخشنامه ای رییس جمهور مقاومت نکرد، بلکه سعی می کرد برای آنها مبنای علمی بیابد و با این کار، هرچند در کابینه احمدی نژاد ماند اما آبروی علمی خود را به حراج گذاشت؟این سوالات خیلی مهم هستند. چرا که دکتر شیبانی نه اقتصاددان بی سوادی است ( برعکس سایر وزرای اقتصادی) و نه به لحاظ شخصیتی انسان نافرهیخته ای است که باعث شود این اشتباهات وعملکردی اینچنین، طبیعی به نظر آید. پس با عنایت به اینکه می دانیم که دکتر شیبانی با این گونه اقدامات و سیاستگذاری ها در اساس مخالف است، چرا تا به این حد کرنش و همیاری در برابر دولت برای تخریب اقتصاد به خرج داده است؟ آیا از روی مصلحت بوده است؟ کدام مصلحت بیش از حفظ شخصیت مستقل بانک مرکزی و سیاستگذاری باثبات و دقیق پولی اهمیت دارد؟ ( پس موضوع مصلحت کشور و اقتصاد نیست. اگر هم مصلحت شخصی است که باید ایشان را انسان ضعیف النفسی بدانیم که با توجه به شناختی که دارم، اینطور نیست)، آیا به خاطر کم کردن اشتباهاتی است که دیگران ممکن بوده انجام دهند که اینهم باز از بار اشتباهات بسیار و عملکرد بد ایشان نمی کاهد(هرچند اندکی گزندگی این سوال را کم تر می کند)، آیا ساختار مقصر است و بگونه ای است که سبب می شود تا افراد تا به این حد و بعنوان یک کرنشگر صرف تنزل نمایند؟
به این سوالات بیشتر بیاندیشیم.
راستی وضع بانک مرکزی خراب تر از این که هست می شود(هرچند که دیگر چیزی باقی نمانده است!) و پیش بینی من این است که برخلاف آنکه از مظاهری به عنوان کاندیدا نام برده می شود، احمدی نژاد به هیچ وجه ایشان را در این سمت نمی گذارد، چرا که او دقیقا یک تدارکاتچی تمام عیار می خواهد، و احتمالا رییس کنونی بانک تجارت، آقای دیواندره ای (و یا حداکثر پرویز داوودی؛ به احتمالی کمتر) به این سمت برگزیده می شوند.
—————-
وبلاگ مصیبت منابع با ترجمه ای از حمید پاداش عزیز به روز شده است.
—————-
همین الان یعنی روز یکشنبه، دیدم که پویان مشایخ در وبلاگ مفید خود، بحث خوبی را راجع به بحران های اخیر بازارهای مالی در چند پست متوالی انجام داده است. به دوستان خصوصا به آقای علیزاده توصیه می شود.
راجع به معتاد شدن اینترنتی و تست هایی برای امتحان آن نوشته ام
سلام
طرح سوال خوبی بود . راستش من که هیچوقت توفیق نداشتم سر کلاس این بنده خدا بنشینم اما در هر جمعی که (خصوصا از شاگردان ایشان) صحبت از میزان دانش اش میشد ناخداگاه لبخند معناداری بر لب اطرافیان مینشست . باز هم بگویم که من به شخصه ایشان را در حد اسم و فامیل میشناسم .
این را هم اضافه کنم که لبخند مذکور بر لبان شاگردان ایشان از طیف های مختلف اقتصادی(طرفداران) مینشست . در هر صورت طرح سوال خوبی بود . از این موارد در اقتصاد ایران زیادند .
———
صادق: سلام مهدی جان؛ فکر میکنم هم جمعی های شما اندکی بی انصافی کرده اند. می دانی که من از سواد ایشان صحبت نمی کنم. از بی سوادی سایر اساتید سخن می گویم. در بین 30 عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، ایشان جزو 3 ، 4 نفر اول به لحاظ دانش اقتصادی قرار دارد. اما اینکه نمره دادنشان کیلویی است و یا 17 می گیری و یا 19 این دیگر ناشی از سیستم مزخرف دانشکده اقتصاد تهران است!
salam
man ba ishoon Eghtesade Iran dashtam. systeme emtehan girish khob bood ( open book)
emtehanesham joori bood ke bayad az jaryanate rooze eghtesade iran motale miboodi va mitonesti tahlilesh koni
bakhshaye az kelasam ke khodesh tasalote lkamtari dashto az ye karshenase birroni davat mikard ke bian va presenteh koneh
dar morede Mzaheri chi midonid? man datham dar moredesh be rooz nist
————————
صادق: توضیحاتت در مورد کلاسهای درس دکتر شیبانی بسنده و درست بوده و هست. اما در مورد مظاهری تنها این را می دانم که عضو هیئت علمی دانشکده فنی دانشگاه تهران است و از زمان وزارتش در دولت خاتمی، دانشجوی دکتری در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران شده است. به لحاظ گرایش اقتصادی، هرچند دولتی است اما باز خیلی چیزها را از کارشناسان می پذیرد.اما به لحاظ شخصیتی، چندین بار در چند کنفرانسهایش شرکت داشتم، در حوزه صحبت خودش مسلط بود و به کسانی که می دانست از خودش با سوادترند، به شدت احترام می گذاشت. بطوری که حاضر می شد برخی از حرف های خود را پس بگیرد. و آنطور که شنیده ام چندان به زیر بار بخشنامه ها هم نمی رود. چیز دیگری نمی دانم.
صادق عزيز مدتي است مشتري وبلاگت هستم واز آن لذت مي برم . واقعا دانشكده اقتصاد تهران به نظر من تشكيل شده از چند استاد فسيل وبه شدت محافظه كار .
———————
صادق: سلام دوست گرامی؛ مرسی بابت توجهت. با شما موافقم!
خيلي جالب بود مرسي!
صادق
من به اینکه طرف کیلویی نمره میدهد یا نه کاری ندارم چون این را چندان شاخص مناسبی برای ارزیابی اساتید نمیدانم. استاد با سواد کیست؟ کسی که کم نمره بدهد؟ زیاد نمره بدهد؟ نه اصلا چنین نیست .
هر چند که احتمالا این شاخص من هم در این ساختا راجتماعی تورش دار است وشما و کسان دیگر ممکن است به آن ایراداتی بگیرید ولی به نظر من کسی که در حوزه تخصصی خود آخرین تکست ها و مقالات را بخواند ، مقالات علمی در سطح کنفرانس ها و همین ژورنالهای داخلی چاپ کند ، کسی که در کلاس های خود حرف نو بزند از نظر من ادم باسوادی است . چندان هم اهمیتی ندارد که از کجا مدرک گرفته . همین الان میتوانم اسم چندین استاد را بگویم که از دانشگاههای به اصطلاح خوب مدرک گرفته اند اما آخرین کتابی که خوانده اند مربوط به 15 سال قبل است .
آخرین مقاله ای که دکتر شیبانی نوشته مربوط به کی است؟ آخرین باری که در کنفرانسی مستقلا مقاله ارایه نموده (وخودش مقاله را تالیف کرده ) مربوط به کی است؟
صادق
همین الان اگر از دوستان مشترکمان بپرسی که نام 10 تا اقتصاد دان که بیشتر مورد تایید شماست را نام ببر احتمالا شیبانی در ردیف 40 هم قرار نگیرد . البته این بحث ربطی به شخصیت این بنده خدا ندارد و انسان محترمی هستند .
————————————————————-
صادق:
1-من هم به این که طرف کیلویی نمره می دهد یا مثقالی و غیره کاری ندارم! صرفا خواستم بگویم اینکه خنده ای برلبان شاگردان ایشان که همپالکی شما هستند می نشیند، شاید ناشی از این امر باشد و نه صرفا ناشی از بی سوادی ایشان.
2-شاخصت شاخص خوبی است اما می دانی که در ایران کارایی ندارد. دلیلش هم اینست که هیچ کدام از اساتید ما از همان 10 استاد برتر به قول شما تا 100 استاد بدتر، هیچ کدام(قاعده ای قطعا همراه با استثنا) مقالات علمی پژوهشی اشان را خودشان نمی نویسند و …. الان sid را چک کردم دیدم شیبانی کلا 3 ، 4 مقاله دارد!! ( و غالب آنها نیز مشترک با همسرش هستند) در حالی که با توجه به موقعیتی که دارد می توانست بیش از 20 مقاله در این 4 سال اخیر داشته باشد(که اساتید دیگری دارند که با شناخت من و دوستانم از شیبانی بسیار بی سوادترند) یعنی نداشتن مقاله شاید اتفاقا برعکس نشاندهنده شخصیت علمی و آکادمیک طرف باشد که مصر است صرفا مقالاتش را خودش بنویسد.
3- حرفت را می پذیرم که مدرک داشتن از دانشگاه های معتبر نیز معیار تکینی نیست که بتوان صرفا بر اساس آن قضاوت کرد، اما با توجه به بند پیشین فکر نمی کنی که شاخصهایمان بسیار اندک هستند، پس مجبوریم به این شاخص بهای بیشتری بدهیم؟ از سوی دیگر من نیز می توانم اساتید فراوانی را نام ببرم که با وجود چاپ بیش از 6 مقاله پژوهشی در سال حتی سواد ابتداییات اقتصاد را ندارند.(البته خودت میدانی!)
4- مطالعات دکتر شیبانی خوب است. این را من تنها نمی گویم اطرافیان نیز همین اعتقاد را دارند که خصوصا در حوزه اقتصاد ایران(که حوزه کار ایشان است)، مطالعات ایشان بسیار وسیع تر از مابقی اساتید ما در این حوزه است.
5- قبول دارم دربست! شاید بین 10 اقتصاددان برتر ایران نباشد اما من هم چنین ادعایی نکردم. صرفا گفتم که در دانشگاه تهران یکی از بهترین هاست اما اینکه اصلا از دانشگاه تهران استادی میان آن 10 استاد هست یا نه، بعید می دانم! (شاید یک نفر یا با گشاده دستی 2 نفر)
دستان عزيز معتقدم دانشگاه تهران فقط سرقفلي اسمشو ميكشه وگرنه كدام استاد كدام اقتصاد. واقعا توي دانشكده چقدر تفكر انتقادي به دانشجو ها ياد داده ميشه كار همه(البته باعرض معذرت از بعضي دانشجوها) copy,paste از منابع داخلي ويا نهايتا خارجي توي پايان نامه ها ، اساتيد به اصطلاح برجسته دانشگاه كه از دانشجويانشان استفاده مي كنند وپايان نامه دانشجوها را به اسم خود مقاله مي كنند ومدارج عاليه را طي ميكنند. حتي بعضي از آنها روحشون از مطالب در مقالات خبر نداره. همين دكتر «ح-الف» من مقاله خاصي از ش ديدم وقتي پيشش رفتم بهم گفت در اين مورد مطلب ننوشته. واقعا وضعيت آموزش اقتصاد در ايران خنده دار است.
با عرض معذرت از دوستان خواستم توي بحثون شركت كنم.
—————————
صادق: با عرض معذرت فراوان از حلزون گرامی، مجبور شدم اسم استاد را حذف نمایم. چرا که …. . ولی در کل با مطلبتان می دانی که به شدت موافقم.
حلزون جان يه دكتر ح-الف بيشتر تو دانشگاه تهران نيست و تنها دليلي كه گفته من ننوشتم اين بوده كه نمي خواسته به شما در اون مورد اطلاعات بده. حضرت استاد خداي خساست در دادن اطلاعاته . كلاساش يه جورايي زنگ تفريحه و نمره دادنش شكلات! نه چون بي سواده بلكه چون خسيس دادن اطلاعاته ! البته با مطلبي كه شما فرمودين كاملا موافقما اما اين مشكل دانشگاه تهران نيست فقط ، همه جا از اين استادا پيدا مي شه!(با عرض معذرت از صاحب وبلاگ كه كامنت براي كامنت گذاشتم !)
——————-
صادق: خواهش می کنم! اما عجب دنیایی شده، همه با اسم مستعارند و فقط ما «این چنین پرده برانداخته ایم؛ یعنی چه»؟!
صادق جان
من از بلاگفا اخراج شدم . پرونده ام را هم به جای اينکه بدهند بزنم زير بغلم ؛ خودشان انداختند توی سطل آشغال. لذا همه نوشته های قبلی ام بر باد رفته است.
از اينکه به ياد اين حقير بودی سپاسگذارم.
موفق باشی
هم دانشکده ای عزیز یک توصیه بکنم؟
بله!میکنم!بنظرم در وبلاگ بهتر است خلاصه نویسی کرد و درضمن درصورت طولانی بودن مطلب از لینک ادامه مطلب استفاده کرد!
این به بهتر دنبال کردن بحث کمک میکند، بنظرم! که میتواند غلط هم باشد;)
———————
صادق: هم دانشکده ای عزیز! من دقیقا مشکلم همین است؛ یا سخن نمی گویم یا وقتی می گویم، حوصله همه را سر می برم(البته اطرافیان با بزرگواری به رویم نمی آورند!) بهرحال در حال سعی نمودن برای اصلاح قسمت دوم هستم.
اما خیلی جالب است سه نفر در یک پست نظر داده اند از یک دانشکده، همه اشان هم با نام مستعار!
در همه جای دنیا بانک مرکزی قبله اقتصادی کشور و محل رفت و آمد اقتصادانان داخلی و خارجی است و محققین و مسوولین آن با دقت مطالعات داخلی بانک و اساتید خارج دانشگاه ها را مرور میکنند و لذا حتی اگر بخواهند هم نمیتواند از مطالعات جدید و اقتصاد روز بی خبر بمانند. متوسط طول عضویت در بانک مرکزی از ایتدای تاسیس بانک مرکزی تا الان 2.5 سال است. شیبانی از ابتدا وارد سیاستگذاری اقتصادی شده و نه پژوهش و فرد زنده دیگری که حدود 20 سال در راس تصمیم سازی بانک مرکزی ایران بوده و در تصمیم گیری و اجرای 4-5 برنامه اقتصادی نقش داسته باشد تداریم(فقط با کمی فاصله کمیجانی شاید). در ضمن اینکه مقالات اساتید اقتصاد در ایران حاوی ایده جدیدی نیست و غالبا یک ایده و تکنیک را از مقالات خارجی گرفته و بر روی داده های ایران دوباره اجرا میکیند که ارزش چندانی ندارند. حتی یک استاد ایران هم در بعد انقلاب مقاله ای که بتواند در 3-4 ژورنال اول دنیا منتشر شود نداشتهچون اکثرا تقلید مقالات موجود هستند. تقلید مقاله محقق دیگر و اجرای رگرسیون که ارزش علمی چندانی ندارد.