مهدی رباطی چندی قبل در وبلاگ خود، مطلبی را درباره ربا و نرخ بهره و اینکه اینها فرقی با یکدیگر ندارند، نوشته و مدعی شده بود که کسانی که ادعا می کنند که ربا با نرخ بهره تفاوت دارد و از اینگونه حرف ها، بی سوادند. او با اشاره به مقاله ای از روزنامه دنیای اقتصاد، که نویسنده را بی سواد خوانده بود، چنین حکمی را صادر کرده بود. و نیز گفته بود که» چه بهتر است که اگر قصد اظهارنظری داریم ابتدا روی بحثمان کمی مطالعه انجام بدهیم.» من در بخش نظرات با وی گلاویز شدم! و ایشان در پستی دیگر جواب مرا داده بود. که من از جواب ایشان قانع نشدم.(دوستانی که حوصله دارند حتما بخش نظرات این پست ها را بخوانند) اما برای اینکه به نظرم موضوعیت نرخ بهره برای هر اقتصادی از نان شب هم واجب تر است و نیز اینکه موضوع ربا برای جامعه مذهبی ما باز از نان شب هم واجب تر است!!(با اندکی مسامحه و البته غلو) بر آن شدم تا در این زمینه چیزی بنویسم.(البته پس از کمی مطالعه!!) و مهدی رباطی را که هنوز پاسخ تئوری دیکتاتور دلسوز خود در چند پست پایین تر را نداده است به دردسر بیندازم.(اما اگر وقت ندارد نیازی نیست به مطلب ربا پاسخ دهد چرا که این موضوع را بیشتر برای روشن تر شدن افکار عمومی(!!؟؟) می نویسم):در ابتدا باید ذکر کنم که دامنه موضوع ربا آنقدر وسيع بوده كه دامن بسياري از افراد، از روحانيون و مبلغان مذهبي گرفته تا مسئولان و كارشناسان دولتي و متخصصان اقتصادي را گرفته و ذهن غالب آحاد اجتماع را به خود مشغول كرده است.اهميت حرمت ربا در ميان مسئولان و مردم به قدري است كه در اولين سالهاي انقلاب ، سيستم بانكداري در ايران كاملا تغيير يافته و سيستمي به نام نظام بانكداري بدون ربا! جايگزين آن شده است. البته در اينجا نه قصد بررسي همه جانبه مقوله بانكداري بدون ربا و اثرات اين سيستم بر ساختار اقتصادي و مالي كشور را دارم و نه توانایی چنين بررسي را. اما به دليل اهميت موضوع ربا از يك سو و همچنين اهميت نرخ بهره در ساختار مالي و اقتصادي كشور از سوي ديگر، بر آن شدم تا بر آنچه خلط مفهوميدو مقوله كاملا متمايز ربا و بهره است، چند سطري بنگارم.در متون مذهبي، ربا را چنين توصيف كردهاند: «دريافت زيادي در مبادلات دو كالاي هم جنس كه موزون و مكيل باشند (رباي معاملهاي) و يا دريافت اضافي در قرض با تعيين مقدار اضافي از قبل (ربا در قرض)» (1)همانطور كه از اين تعريف برميآيد و همانگونه كه موافقان سيستم بانكداري بدون ربا اعلام ميكنند، «آنچه در اسلام ممنوع شده بازده ثابت و از پيش تعيين شده بر معاملات مالي است و نه نرخ نامشخص به صورتي كه در سود مطرح ميشود. از اين رو نظام بانكداري اسلاميرا در سادهترين شكل ميتوان به صورت نظاميمبتني بر مشاركت در نظر گرفت و نه نظام مبتني بر بهره!» (2)اما نرخ بهره چيست؟ آيا در نرخ بهره قطعيت از پيش تعيين شدهاي وجود دارد؟ با اين مقدمات اگر بتوانيم ثابت كنيم كه نرخ بهره در اقتصاد، نرخي ثابت و از پيش تعيين شده نيست، ميتوانيم ادعا نماييم كه نرخ بهره مصداق ربا نميباشد. بنابراين فلسفه بانكداري بدون ربا كه از نظر طراحان آن همان بانكداري بدون بهره است به زير سئوال خواهد رفت.به طور كلي در تئوري اقتصاد ميتوان چند نوع نرخ بهره را از هم تميز داد، از جمله نرخ بهره طبيعي و نرخ بهره بازار و نيز نرخ بهره اسمي و نرخ بهره واقعي. ما در اين نوشتار تنها به توضيح دو نوع نرخ بهره آخر يعني نرخ بهره اسمي و نرخ بهره واقعي ميپردازيم. نرخ بهره اسمي، پديداري پولي است به اين معنا كه از تعادل عرضه و تقاضاي پول در بازار به دست ميآيد. اين نرخ بهره كه غالبا به اشتباه در تجزيه و تحليلهاي اقتصادي و توسط بسياري از مسئولان، مورد استفاده قرار ميگيرد، در كوتاه مدت قابليت پيشبيني و حتي دستكاري را دارد. به اين معنا كه دولت يا به عبارت صحيحتر، بانك مركزي در كوتاه مدت با افزايش حجم پول و بالا بردن عرضه پول تا حدود خاصي، ميتواند اين نرخ بهره را حتي به صفر برساند اما در بلند مدت به آن دليل كه متغيري چون تقاضاي پول، تابعي است از متغيرهاي حقيقي اقتصاد كشور در نتيجه نرخ بهره اسمي به هيچ وجه در بلند مدت قابليت تعيين شدن و پيشبيني قطعي را ندارد. در نتيجه در بلند مدت، نميتوان نرخ بهره اسمي را مصداق ربا دانست.(این از نرخ بهره اسمی!) اما نرخ بهره واقعي متغيري حقيقي در اقتصاد است و از تفاضل نرخ تورم از نرخ بهره اسمي به دست ميآيد(r=i-p) . تمام تجزيه و تحليلهاي اقتصادي كه مربوط به نرخ بهره ميشوند، بايد بر مبناي نرخ بهره واقعي استوار باشند، چرا كه اين نرخ بهره واقعي است كه حقيقتا در اقتصاد كشور موثر است وعمل ميكند و نرخ بهره اسمي صرفا متغيري پولي و به عبارت صحيحتر، اسمي است. بر مبناي نرخ بهره واقعي است كه مردم پسانداز ميكنند يا نميكنند، سرمايهگذاران اقدام به سرمايهگذاري ميكنند يا نميكنند و قس علي هذا. در نهايت بر مبناي اين نرخ بهره است كه بانكها اقدام به وام دهي به افراد ميكنند و يا اين كه ترجيح ميدهند تعداد بيشتري از اعتبارات را مسكوت نگاه دارند. يكي از بزرگترين خلطهاي مفهوميو روش شناختي كه در علم اقتصاد خصوصا در كشور ما بسياري را به اشتباهانداخته است و البته با آموزههاي كينزي در اقتصاد، تقويت شده است، تفاوت نرخ بهره اسمي و نرخ بهره واقعي است. مشخص است كه نرخ بهره واقعي برعكس ادعاي كينز، متغيري صرفا پولي نيست. بلكه متغيري است كه از تعادل حجم پسانداز و سرمايهگذاري در اقتصاد به دست ميآيد. به عبارت صحيحتر، نرخ بهره واقعي، نشاندهنده كميابي سرمايه (به عنوان يكي از نهادههاي توليد) است. در اين مفهوم، نرخ بهره از يك سو نشاندهنده كميابي پسانداز (سرمايه) و از سوي ديگر بيانگر بازدهي نهايي سرمايه است. كاركرد اصلي و اساسي نرخ بهره در يك نظام اقتصادي، هدايت كردن پساندازهاي كوچك و متوسط و بزرگ به سوي سرمايهگذاري و افزايش توليد در يك جامعه است. اگر بخواهيم به صورت خرد به مسئله نگاه كنيم بايد گفت: فردي كه پسانداز ميكند با امساك از مصرف حال خويش، اقدام به پسانداز ميكند و موجب ميشود تا محصولات توليدي در آينده افزايش يابد. اين مصرفكننده بايد (عادلانه آن است كه) به خاطر آن كه خويش را براي يك دوره از مصرف محروم كرده، نسبت به شخصي كه اين كار را نكرده است برتري داشته و پاداشي دريافت نمايد. اين پاداش، بخشي از همان بازدهي افزايش يافته توليد در آينده است كه در علم اقتصاد به آن نرخ بهره ميگويند. البته مسلم است كه اين نرخ بهره به هيچ وجه قابليت تعيين شدن و پيشبيني شدن قطعي را ندارد چرا كه ممكن است به دلايلي سرمايهگذاري در اقتصاد بازدهي كه انتظار ميرود نداشته باشد و يا آن كه به دليل اقدامات دولت، سرمايهگذاريها ريزش نمايد و يا نرخ تورم افزايش يابد. اينها همه در كنار بسياري عوامل ديگر موجب ميشوند تا نرخ بهره (واقعي) به هيچ وجه قابليت پيشبيني قطعي را نداشته باشد. همچنين استدلال دیگری هم می توان در این مورد به میان آورد و آن اینست که از آنجا كه نرخ تورم قابل پيشبيني قطعي نيست و پيشبيني آن صرفا يك پيشبيني است با احتمال خطا، بنابراين چون نرخ بهره واقعي هم از تفاضل نرخ بهره اسمي با نرخ تورم به دست ميآيد در نتيجه نرخ بهره واقعي هم به هيچ وجه قابل پيشبيني نيست.(این هم از نرخ بهره واقعی!) پس مشخص شد كه برخلاف ادعاي معمول و مرسوم، نرخ بهره (واقعي) به هيچ وجه مصداق ربا نميباشد و كساني كه نرخ بهره را مصداق و معادل ربا ميدانند دچار خطاي محرز و مسلم معرفتشناختي و روششناختي هستند شايد بر همين اساس باشد كه کسی چون آقای صانعي، ربا(ي توليدي) را حرام نمي داند. اما چرا اين خطاي معرفتشناختي، اينهمه همه گير شده است وكمتر كسي به آن امعان نظر دارد؟ ؟؟؟
*متاسفانه در نوشته ای که در فرمت word داشتم منابع نبود. اگر نیاز بود از دستنوشته ام پیدا می کنم.
نظرات در وبلاگ قبلی
نویسنده: مهدی محمودرباطیدوشنبه 15 مرداد1386 ساعت: 18:37سلام به صادق عزیز که باز هم عصبانیّت و تندروی در سطور ابتدایی مطلبش موج می زند، بابا به خدا ما دوستت داریم ! در بحث کذایی مربوط به ربا ، خود من اینجا حیّ و حاضر نشسته ام و در آن پست ها هم بارها نظرم را گفته ام و نیازی ندارم که کسی بخواهد نظرات من را تبیین کند، در آنجا من از دید خودم راجع به ربا هیچ اظهار نظری نکرده ام و هیچ کجای آن نوشته ها مخالفت و یا موفقتی مشاهده نمی شود ، هدف من از آن پست این بود که نظر فقهی را راجع به ربا بیان کنم ، فکر کنم اگر کمی با حوصله هم نوشته های آنجا و حتی همین چند سطر را بخوانی متوّجه منظور ساده من بشوی و دیگر نیازی نباشد در دهان اینجانب حرف هایی بگذاری که روح خود من هم خبر ندارد و بعد شروع کنی آن ها را جواب بدهی یعنی به عبارتی با خودت مونولوگ داشته باشی و احساس کنی در حال دیالوگ هستی. یک سئوال از صادق یا هر کس دیگر ، من هر لیبرالی دیده ام چه در سیاست و چه در اقتصاد؛ از هر کومونیست ، مسلمان طالبانی و بسیجی دو آتیشه، در نظرات خود افراطی تر تندرو تر بوده است و تاب تحمّل حتی شنیدن هیچ سخن مخالف دیگری را هم نداشته است. تاکید می کنم حتی شنیدن ، من تا کنون با هر لیبرالی دیالوگ نه مونولوگ داشته ام و یا از هر کس دیگری شنیده ام ، به محض رد و بدل شدن چند کلمه به سبک بازجوهای سازمان های جاسوسی شما را با انواع و اقسام تهمت های اعتقادی و چیزهایی که اصلاً شما به آنها اعتقادی ندارید مانند واپسگرایی متهم می کنند. گویا اگر کسی لیبرال نباشد باید بمیرد !از جمله حضرت اقای الحسینی لیبرال عزیزمان که فکر می کنم از فوکویاما هم لیبرال تر باشند. دوست دارم جواب سئوال خود را بشنوم. تا جایی که من می دانم این رویه با لیبرالیسم در تضّاد است ، نیست ؟!وب سایت نویسنده: مهدی محمودرباطیدوشنبه 15 مرداد1386 ساعت: 18:42«پس مشخص شد كه برخلاف ادعاي معمول و مرسوم، نرخ بهره (واقعي) به هيچ وجه مصداق ربا نميباشد» راجع به این جمله ف چطور راجع به چیزی که تا کنون در طی قرون متمادی بحث بوده این چنین قاطعانه نظر می دهی ؟در مورد تعریف ربا تا جایی که من خوانده ام هر نوع اضافه ای رباست (از نظر اسلام !)نه من. اگر شما بحث دینی می کنید نباید تعاریف اسلام را عوض کنید ، اگر بحث اقتصادی است بیایید در مزیّت و مذمّت بهره بحث کنیم.وب سایت نویسنده: مهدی محمودرباطیدوشنبه 15 مرداد1386 ساعت: 18:45راستی صادق در مورد پست لیبرالیسم، آن قدر مشغول هستم که وقت سر خاراندن هم ندارم در اسرع وقت پاسخ خواهم داد.وب سایت نویسنده: صادقدوشنبه 15 مرداد1386 ساعت: 23:15ای بابا! تو انگار قصد نداری که دست از اینگونه تخریب کردن دیالوگ برداری ها؟؟!!دیگران می توانند قضاوت کنند که من تو را به انواع و اقسام چیزی از جمله واپس گرایی و غیره متهم کرده ام و یا تو مرا؟؟ در ضمن تک تک جملاتی که از تو نقل قول کرده ام در پست مطلبت در وبلاگت وجود دارد. ندارد؟ این که دیگر اظهر من الشمس است. اگر قبول نداری تک تک را نشانت بدهم!! در ضمن در خصوص اینکه تعریف ربا چیست. من این تعریف را از مقاله ای معتبر در حوزه علوم دینی آورده ام که ربا آن چیزی است که از قبل بصورت مشخص معین شده باشد و نه اینکه هر اضافه ای ربا باشد. اگر اینطور باشد اینهمه عقود اسلامی که در آنها هم اضافه وجود دارد و علمای اسلامی هم انها را قبول دارند چیست؟؟درضمن اگر هر اضافه ای ربا بود چطور اینهمه مرجع تقلید و غیره که از تو بهتر بالاخره اسلام را می شناسند. بانکداری بدون ربا در ایران را از لحاظ اسلامی تایید می کنند. مگر اضافه گرفته نمی شود در این سیستم؟؟ولی یادت باشد خیلی بد بحث میکنی!! این شیوه بحث کردن نیست. اگر میتوانی مستدلا پاسخم را بده اگر نمی توانی یا به هر دلیل دیگری که من نمی دانم، لازم نیست این چنین صحبت کنی و مرا متهم کنی.وب سایت پست الکترونیک نویسنده: صادقدوشنبه 15 مرداد1386 ساعت: 23:21در ضمن عزیز من قصد تبیین اندیشه های جنابعالی را نداشتم. صرفا خواستم یک خطای معرفت شناسانه را توضیح دهم و هشدار دهم. همین. دوباره پست را خواندم چیزی راجع به تبیین اندیشه های شما ندیدم.وب سایت پست الکترونیک نویسنده: مهدی محمودرباطیسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 0:0وقتی شما چیزی که من نگفته ام را به من نسبت می دهی ، من جواب چه چیزی را باید بدهم ؟در مورد تعریفی که از ربا کرده ای ، کاملاً یک بحث نقلی است من تعریفی که خودم قبول دارم را قوی تر یافته ام.وب سایت نویسنده: مهدی محمودرباطیسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 0:6ضمناً جواب من را در مورد عصبانی بودن لیبرال ها ندادی ! از لحن پاسخ های شما هم درست بحث کردن را یاد گرفتم، «درضمن اگر هر اضافه ای ربا بود چطور اینهمه مرجع تقلید و غیره که از تو بهتر بالاخره اسلام را می شناسند. بانکداری بدون ربا در ایران را از لحاظ اسلامی تایید می کنند.»دوست دارم بدانم این طرز بحث کردن در فرهنگ لیبرالی، که «گوهر وجود انسان» به قول دوست لیبرالمان گرانبهاترین چیز است چه جایگاهی دارد. من فقط یک جمله به شما تذکر دادم که همواره عصبانی هستی ، فکر نمی کنم نیازی بود این شکل توهین آمیز پاسخ دهید ، برادر لیبرال.وب سایت نویسنده: حميدسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 1:9پس بانک ها بر چه اساسی با نرخ ثابت و مشخص بهره میدن ؟ نویسنده: حسنسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 9:41من فک می کنم آقای صادق الحسینی یه اشتباهی مرتکب شده اند و اونم اینه که غیرثابت بودن فرازمانی نرخ بهره (نمی توان از اکنون نرخ بهره ی سال بعد را تعیین کرد، چرا که این امر در دراز مدت تابع متغیرهای حقیقی اقتصاده و ممکنه امسال 20 درصد باشه و سال بعد 23 درصد) را با ثابت بودن نرخ بهره در زمانی خاص (من در این لحظه در ازای فلان مقدار قرض این مقدار بهره را طلب می کنم) خلط کرده اند. آنچه که مورد نظر فقها بوده مورد دومی است و نه اولی.در ضمن نمی دانم چرا در آن پست ذکر شده به کامنت های تحسین برانگیز آقای قدوسی توجه کافی نشد. خیلی روشنگر و به نظر من تمام کننده بود.وب سایت نویسنده: صادقسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 12:0به مهدی عزیز؛ 1– نمی خواهم به این بحث که کداممان عصبانی هستیم ادامه دهم! چرا که هم بحث بی مبنایی است و هم دخلی به بحث اصلی ندارد. مهدی مهم اینست که چارچوب بحث رعایت شود. حال اگر شخص عصبانی این چارچوب را رعایت کند کافی است و عصبانی بودن یا نبودن او مهم نیست.2– اینکه من لیبرال تو را به چیزهایی که به شخصیت و یا حوزه خصوصی تو مربوط است، متهم کرده ام و یا به شکلی توهین آمیز پاسخ داده ام، هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم اگر در جایی این کار را کرده ام، مستدلا تذکر بده شاید اشتباه کرده باشم.(لیبرال می تواند اشتباه کند نه؟!) اما اینکه فلان آقای لیبرال این کار را میکند یا نمی کند نه ربطی به من دارد و نه ربطی به بحث ما دارد.3– من هیچ چیزی که شما نگفته ای به شما نسبت نداده ام. متاسفم! که چیزهایی را که خوت گفته ای قبول نداری و یا فکر می کنی که نگفته ای.4– خوب شد حداقل قبول کردی که تعاریف متفاوتی وجود دارد از مفهوم ربا. این نقطه خوبی است. من هم باید بگویم که تعریف غالب فکر می کنم تعریفی باشد که من ذکر کردم و در قانون بانکداری بدون ربا که البته فقها آن را نوشته اند هم همین تعریف آمده است. شما مدعی هستید که «هر اضافه ای رباست» ، اگر اینطور است اینهمه عقود اسلامی که همه فقها آن ها را تایید کرده اند و برخی از آنها حتی زمان پیامبر و امامان نیز عمل می شده، نظیر مزارعه و غیره مگر اضافه ندارند؟ اصلا اگر اضافه نداشته باشد چه کسی حاضر است در غالب این عقود کار کند؟؟ ولی بحث اینجاست که اضافه ای که بر این عقود(منظورم عقود خالص اسلامی است که فقها آن را همگی قبول دارند و نه صرفا عقودی که در قانون بانکداری ما آمده است) محتمل است، قطعی نیست! ارنه انتظار میرود که همه عقود، اضافه ای داشته باشند ولی این اضافه نامعین است. در غیر اینصورت که اصلا تولیدی در این اقتصاد اسلامی شکل نخواهد گرفت! پس بحث سرِ «قطعی بودن یا نبودن این اضافه است» و نه سرِ اصل آن.وب سایت نویسنده: صادقسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 12:1به حمید گرامی؛ در بانکداری در کشور ما نرخ سود بانک ها، ثابت نیست. اگر دقت کنی اعلام میکنند «نرخ سود علی الحساب» و برخی اوقات هم برای خالی نبودن عریضه در پایان سال اعلام می کنند که اینقدر بیشتر عایدمان شده بنابراین سود بیشتری پرداخت می کنند. ولی حرف من این بود که نیازی به این کلاهها نیست. نرخ بهره هم خاصیت تعین ناپذیری دارد(البته اگر دولت بصورت دستوری آن را تعیین نکند) پس چرا ما بهره را از اقتصادمان حذف کرده ایم؟وب سایت نویسنده: صادقسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 12:1به حسن عزیر؛ من صحبت شما را متوجه می شوم. به همین جهت است که می گویم نرخ بهره ای که در اقتصاد داریم نرخ بهره ای نیست که فقها تصور می کنند! نرخ بهره اقتصاد نه فقط در درازمدت بلکه حتی در بسیار کوتاه مدت هم(اگر دولت بصورت دستوری آنرا تعییین نکند) غیرقابل پیش بینی قطعی است. بنابراین بهره، مصداق ربا نیست. بنابراین این یک ایراد است که روشنفکران و اقتصاددانان ما به جای پرداختن به اینکه با این حساب، دولت نباید در این امر دخالت کند تا شبهه ربوی بودن پیش نیاید، برعکس دقیقا پای دولت را به قضیه باز کرده اند و می گویند باید جلوی این ها را گرفت باید….. در مورد بحثهای حامد هم باهات در مورد تحسین برانگیزی آن ها موافقم. حامد از زاویه واقعیت های اقتصادی به موضوع نگاه کرده که مثلا اصلا امکان اضافه صفر گرفتن وجود ندارد اما من از زاویه ای متفاوت که به نظرم زاویه ایست که به آن بی توجهی شده و میتواند کل بحث ربا را روی هوا ببرد به بحث پرداخته ام.وب سایت نویسنده: آشناسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 12:34ربا حرام است در قرآن و اسلام. با اسم و یا فعل عوض کردن مشکلی حل نمیشه. پس لابد اگر بگوییم خوک از فردا به این دلیل و آن دلیل و تفسیر و توجیه اسمش در حقیقت شتر است پس حرام نیست، ای بابا! نویسنده: صادقسه شنبه 16 مرداد1386 ساعت: 13:43آشنا بله ربا حرام است نه فقط در اسلام بلکه در تمام ادیان توحیدی. اما من که در این پست نگفتم که ربا حرام هست یا نیست! بحث فقهی که نکرده ام. من صرفا از حوزه اقتصاد گفته ام که آن چیزی که در عرف و در میان فقها ظاهرا به آن ربا می گویند،اگرچه همانطور که آنها می گویند حرام است، اما معادل نرخ بهره ای که ما در اقتصاد داریم نیست. بلکه چیز دیگری است. من اصلا به ربا کاری ندارم. کار من در این حوزه است که آیا نرخ بهره تعریفی متناسب با آن چیزِِ حرام که اسمش رباست، دارد یا نه تعریفش چیز دیگری است. همینوب سایت نویسنده: عباسچهارشنبه 17 مرداد1386 ساعت: 12:6سلاممیخواستم از نویسنده سوال کنم برداشت شما از سود ثابت و از قبل تعیین شده چیست؟وقتی به شما برای تولید وام میدهند میگویند:با بهره مثلا 14 درصد با یکسال دوره سازندگی و 6 ماه تنفس و بازپرداخت 5 ساله.1– نمیدانم این 14 که مشخص کردند از نظر شما ثابت حساب میشود یا خیر؟ 2–بانکها در همان دوران سازندگی که شما مشغول احداث کارخانه تان هستید و به اصطلاح قرارداد مشارکت مدنی با شما دارند و عملا هیچ تولیدی ندارید سود هر مرحله از پرداخت اصل وام را نیز برایتان حساب میکنند یعنی سود گرفتن از تولیدی که انجام نمیشود و قرار است ایجاد شودآیا این سود حکم ربا نیست بانک در این مرحله خود را شریک چه چیزی میداند که سود آنرا طلب میکند. بسیاری از تولیددکنندگان به خاطر همین مرحله و کارشکنی های بانک در پرداخت به موقع پروژه هایشان نیمه تمام میماند و یا به دلیل شمول زمان و بحث تورم با کمبود منابع مواجه میشوند.لطفا در مورد این سود و حلال و حرام آن نظر دهید.3– بنده هم اعتقاد دارم که سود مشارکت در تولید نه تنها ربا نیست بلکه عین عدالت است ولی زمانی که بانک با شما شریک باشد آیا بانکها واقعا با تولید کنندگان شریک هستند؟در رفع موانع سرمایه گذاری و تولید با شما تشریک مساعی دارند یا بیشتر نقش یک طلبکار را بازی میکنند و فقط سود طلب میکنند؟4– زمانی که شما در حین تولید مثلا به دلیل نبود مواد اولیه تولیدتان متوقف میشود و اقساطتتان معوقه میگردد همین بانکهای مورد حمایت شما جریمه ی دیرکرد 6 درصدی به آن اضافه میکنند (که بنابر فتوای آیت اله نوری همدانی حرام است ) ولی گرفته میشود . و همین طور این جریمه ا و اقساط معوقه دین حال شده و به آن بهره تعلق میگیرد در حالی که شما درآمدی ندارید.بعد از مدتی هم اموال شما را مصادره آیا این ربا نیست؟اگر نیست به آن چه میگویند. مخلص کلام بانکها فقط در سود شما شریک هستند نه در زیان اگر واقعا حسن نیت داشتند سهام شرکت مورد وام را وثیقه میکردند نه املاک صاحب طرح و حتی خارج طرح را نویسنده: صادقچهارشنبه 17 مرداد1386 ساعت: 19:1اقای عباس، من اصلا کاری به سیستم بانکداری ایران در این مقاله نداشتم. و کار ندارم که این کاری که اینها میکنند رباست یا نیست. نه من در این حوزه می توانم نظر دهم ونه می خواهم. شاید حرف شما درست باشد شاید هم نباشد. اما من این را مطرح کردم که نرخ بهره ای که در اقتصاد داریم؛ معادل آن تعریفی از ربا که داده می شود نیست. شما فرض کنید که ما نرخ بهره مشخصی نداشته باشیم و این نرخ کاملا آزاد باشد. با این حساب هر وامی که داده یا گرفته می شود نرخ بازدهی مشخصی نداشته و هیچ وامی با نرخ قطعی داده نمی شود. که با این تعریفی که من آوردم این امر معادل ربا نمی شود.وب سایت پست الکترونیک