به مقتضای اینکه در وبلاگ می نویسم؛ قصد دارم تا مختصرترین مطلبی که در این خصوص می توان نوشت را بنویسم. ازآنجایی که این مناظره حاوی مباحث گسترده و بسیار زیادی بود، ابتدا بطور خلاصه، اهم و سررشته های مطالب مطروحه دو طرف را ذکر می کنم، و سپس به نتیجه گیری می پردازم که چرا مشکل اقتصاد ایران با هیچ یک از نظرات این استادان حل نخواهد شد.
الف-دکتر رهبر
1- اشاره به اقتصاد اخلاق مدار و اینکه اقتصاد باید به این شکل اداره بشود و دنیا دارد به این سمت می رود.(اولا کدام دنیا، ثانیا اینکه حالا یک آمارتیاسنی یک کتابی نوشته و چند نفر از او تقدیر کرده اند ، بعد ترجمه این کتاب در ایران آمده و اقتصاددانان ایرانی شروع کرده اند برای خود نظریات دادند، این یعنی دنیا داره به سمت اقتصاد اخلاقی پیش می ره، واقعا چند درصد کتاب های جدید و مقالات جدیدی که در حوزه اقتصاد در مجلات و انتشارات های نسبتا معتبر چاپ می شود، درباره اقتصاد اخلاقی و چیزهایی از این دست است؟ من که فکر نمی کنم حتی به یکدرصد هم برسد. آقای دکتر کاش همچون رییس جمهور می گفتید که ما برخلاف روندی که دنیا می رود، به این سمت می رویم! آنوقت شاید ایراد سبکتری بر شما وارد بود!!)
2- «رویکردهای دولتهای قبلی در راستای اقتصاد کلاسیکِ نئوکلاسیکِ سنتی بوده است.»( اولا چنین اصطلاحی هیچگونه بار معنایی از لحاظ ترمینولوژی علم اقتصاد ندارد، ثانیا دکتر ستاری فر و این 57 نفر که نامه را نوشته اند، از اقتصاددانان نهادگرا محسوب می شوند…جای شکرش باقی است که اقتصاددانان نئوکلاسیک و معتقدان به اقتصاد بازار این نامه را امضا نکرده بودند!)
3- «همگرایی با اقتصاد بین المللی یعنی تسلیم گرایی محض» (توجه کنید این ادبیات، ادبیات چاوز و کاسترو نیست، ادبیات استاد اقتصاد ما؛ دکتر رهبر است که رییس سازمان مدیریت این مملکت بوده است. همین است که اینهمه سال از انقلاب می گذرد و هنوز که هنوز است، در مفاهیم ابتدایی همنوایی (حداقل) اقتصادی با دنیا مشکل داریم. من شخصا این سخن را از دکتر سبحانی و دکتر نادران با همین مضمون شنیده ام…)
4- مشکلات اقتصاد ایران ساختاری اند و با یک دولت حل نمی شود، بنابراین این دولت قرار نیست معجزه کند. (اینکه مشکلات ایران ساختاری است؛ درست است و حظی از حقیقت دارد، اما اینکه این بهانه، سبب شود تا دست روی دست گذاشته و هر کاری که دلمان خواست و هر خواسته ای که در این استان و آن استان از رییس جمهور خواسته شد، قول انجام بدهیم و اعتبار تخصیص بدهیم، اینکه کل درآمد ارزی ناشی از نفت را در دو سال بی همتا از نظر درآمد نفتی در اقتصاد خرج نماییم و اینکه با شعارهای پوپولیستی، واردات و نقدینگی را به نزدیک دو برابر برسانیم، اینکه جامعه را بیش از پیش مصرفی کرده و بجای دولت کوچک و توسعه مدار، شعار دولت رفاه را مطرح کنیم ، نه تنها ناشی از همان مشکلات ساختاری است، بلکه به بدترین و زمخت ترین شکل بعد از انقلاب، ابعاد مشکلات ساختاریِ اقتصاد نفتیِ ایران را نشان می دهد. و دکتر رهبر درست می گوید؛ این مشکلات ساختاری اند. اما دولت هیچ قدمی در راه تخفیف این مشکلات برنداشته و صرفا با این مشکلات نه تنها ساخته و به آنها تن در داده است، بلکه آنها را به شدت تشدید نموده است. آقای دکتر رهبر، رفتار اقتصادی دولت، توجیه ندارد و این جمله تکراری مشکل را حل نمی کند، حداقل از کارنامه اقتصادی این دولت دفاع نکنید)
5- «شاخص خرج کرد دولت به GDP از بسیاری از کشورهای دنیا کمتر است…. پس یعنی چه دولت را کوچک کنید؟… باید تصدی گری های دولت کاهش یابد اما امور حاکمیتی مثل آموزش، بهداشت و … را دولت زیاد هم بکند.» ( اینکه نسبت مخارج دولت به GDP در ایران نسبت به بسیاری از کشورها کمتر است، دلیل نمی شود که دولت کوچک است، اولا مقایسه یک کشور توسعه نیافته با درآمد سرانه کمتر از 2000 دلار با کشوری با درآمد سرانه ی( نمی گوییم 40000 دلار) بالاتر از 20000 دلار، قیاس نادرست و نابجایی است(که در مورد این امر بسیار بحث شده و به آن نمی پردازم)، ثانیا در این کسر، قبل از اینکه مقدارش مهم باشد، منابع تامین کننده صورت و مخرج است که اهمیت دارد، یعنی اینکه اقتصادی که منبع بیش از 60 درصد بودجه آن بصورت مستقیم نفت است، بجای بحث بر سر این شاخص باید به دنبال کاهش سهم نفت در بودجه خود باشد، نه اینکه با این بهانه، بخواهد سهم بودجه دولت را افزایش داده و بگوید که کوچک کردن دولت یعنی چی! کوچک کردن دولت یعنی اینکه دولت پایش را از فعالیت های اقتصادی بیرون بکشد، و این مقدر نیست مگر با کاهش این نرخ و نیز خارج شدن نفت از بودجه دولت)
6- «میزان وابستگی بودجه به نفت از سال 1348 به اینطرف بسیار کم شده و این روند هنوز هم ادامه دارد.» ( من واقعا معنای این سخن را نمی فهمم. این همان سخنی است که بنوعی در گزارش دوسالانه دولت هم به آن اشاره شده بود، که من یادداشتی در نقد آن نوشته ام.)
7- حرف آخر قابل اعتنا دکتر رهبر این بود که : موارد آمده در برنامه چهارم پیش بینی بوده و ما آنرا اصلاح کرده ایم.» ( همگان فرق 14 میلیارد دلار و 45 میلیارد دلار را میدانند ، این فرق انقلاب است نه اصلاح آقای دکتر!) بعلت طولانی شدن بحث، سخنان آقای دکتر ستاری فر را مطرح نمی کنم و فقط به نتیجه گیری می پردازم و اینکه چرا هردو این اساتید اشتباه می کردند.
نتیجه گیری
هر دو بزرگوار به اینکه اقتصاد ایران مشکلات ساختاری دارد اذعان داشتند، اما آقای دکتر رهبر راهی برای برون رفت ارایه نمی داد و می گفت؛ «مشکل ساختاری داریم»، اما راهی هم که آقای ستاری فر و دوستانشان پیشنهاد می کنند(اینکه دولت پسر خوبی باشد و مثل دولت خاتمی اخلاقی! عمل کند و پول نفت را در صندوق ذخیره ارزی بگذارد و خرج شکم نکند) هم راه حل نیست بلکه صرفا مسکن کوتاه مدتی است که با وزش نسیم هایی همچون «نسیم احمدی نژادی شدن»ِ! براحتی خاموش می شود. در این رابطه می توانید به کتاب Newberry (1986) درباره انواع و اقسام این توصیه ها که غالبا توسط صندوق بین المللی پول داده می شود و مقاله(2006)Robinson مراجه کنید. آنها بدرستی اشاره میکنند که برخلاف چیزی که بسیاری از اقتصاددانان و سیاستگذاران (و البته آقای خاتمی) فکر می کنند، رفتارهای سیاسی کارگزاران، عامل اصلی مصیبت در کشورهای نفت خیز نیست ( که حالا آقای خاتمی و طبق توصیه اقتصاددانان با انضباط و رفتار متعهدانه در عرصه اقتصاد بخواهد رگه های آنر کمرنگ کند) ، بلکه ، در حقیقت ، این اشتباهات اقتصادی، استراتژی های عقلایی هستند که سیاستمداران آنها را در پاسخ به تمایلات مختلف، بعلت اغواگری های رانت های منابع انجام می دهند.( Robinson,2006). یعنی اتفاقا این آقای احمدی نژاد است که عقلایی عمل کرده است و نه آقای خاتمی! (هرچند خاتمی به نفع بلندمدت کشور عمل کرده است، اما مشکل اصلی باقی است)بهرحال بنظر می رسد مشکل اقتصاد ایران، همانطور که هر دو استاد متذکر شدند،مشکلی ساختاری است ، اما مشکلی است که صرفا با پاک کردن صورت مسئله از بین می رود نه با پرهیز اقتصادی. مشکل اقتصاد ایران، حجم عظیم رانت نفتی است که سالیانه بر سر این اقتصاد آوار می شود. و بهترین راه حل برای درمان همیشگی این مشکل ساختاری، خارج کردن نفت از دستان دولت است که این هم نشدنی است مگر با تقسیم مستقیم پول نفت( یا بخشی از آن) در میان مردم(که از حمایت های پوپولیستی هم برخوردار است و بلحاظ مقبولیت عمومی هم قابلیت اجرایی دارد). چرا که تنها در اینصورت(در صورت خارج شدن همیشگی نفت از دستان قدرتمند دولت) دیگر هیچ احمدی نژادی نمی تواند اینچنین ولخرجانه اقتصاد ملی را به بستر نابودی نزدیک سازد، تنها در اینصورت هیچ دولتی نمی تواند به پشتوانه پول نفت، علایم قیمتی و اکتشافی بازار آزاد را تخریب کند، بازار مالی و پولی را بهم بریزد، بخش خصوصی را تحت فشار قرار دهد، نهادهای امنیتی و نظامی را به گسترده ترین شکل وارد عرصه اقتصاد نماید، و دموکراسی را اینگونه سایه نشین سازد. تنها در اینصورت است که نقاب دولت ها برداشته شده و هر کدام در برابر کوچکترین ضربه ای که به بخش خصوصی و سرمایه گذاری و … می زنند، خود اول از همه ضربه می بینند. و جامعه نیز این ضربه ها را احساس می کند. به هر حال در روزهای آینده در مقاله هایی در همین وبلاگ به اثرات نفت بر اقتصاد و راه حل تقسیم مستقیم نفت در میان مردم، بطور جداگانه خواهم پرداخت.
منابع ذکر شده در متن( موجود است و در صورت نیاز فرستاده می شود)
Robinson, James A, Ragnar Torvik and Thierry Verdier (2006), «Political Foundations of the Resource Curse Journal of Development Economics, 79. 447– 468 Newberry, David M.G., 1986. Round-table discussion. In: Neary, J. Peter, van Wijnbergen, Sweder (Eds.), Natural Resources and the Macroeconomy. Basil Blackwell, Oxford.
نظرات در وبلاگ قبلی
نویسنده: خسرويکشنبه 10 تير1386 ساعت: 17:22با سلام و تشکر. جناب آقای الحسینی عزیز! نمی دانم چقدر با سایت مهندس عبدی آشنا هستید http://ayande.ir/مهندس عبدی مدتی است که روی موضوع دولت رانتی ( نفتی) مطلب می نویسد و موافقت کاملی با شما در بحث توزیع مستقیم درآمد ها و کاهش اقتدارگرایی دولت و پاسخگو کردن او به مردم دارد. من با اجازه شما این مطلب اخیر شما را ذیل کامنت های آخرین مطلب سایت آوردم البته با ذکر نام شما و آدرس. با توجه به اینکه در آن سایت چند ماه است در این مقوله صحبت می شود تقاضا دارم یا مطلب جدید خود در این زمینه را برای جناب عبدی بفرستید تا در آنجا بازنشر شود ( در سایت آینده نویسنده مهمان هم زیاد می نویسد) و یا رخصت دهید که من مطالب مرتبط را نقل قول کنم. یا بفرمایید که اجازه نیست تا ادامه ندهیم. با تشکرپست الکترونیک نویسنده: صادق الحسينييکشنبه 10 تير1386 ساعت: 17:52آقای خسرو سلامممنون از توجه اتاناگر مایل به نقل قول مطلب هستید؛ از نظر بنده بی اشکال است. ارادتمندوب سایت پست الکترونیک نویسنده: ساسان آقاییدوشنبه 11 تير1386 ساعت: 19:15دوست وبلاگ نویس،این پستت را در ستون سیاست مجازی اعتماد ملی پوشش دادم.در شماره فردا بخوان.وب سایت پست الکترونیک نویسنده: علیسه شنبه 12 تير1386 ساعت: 2:9فكر ميكنم در راه حل شما نيز مشكلاتي وجود دارد. درآمدهاي انتقالي مستقيم از ديرباز مورد نقد بسياري از اقتصاددانان بوده است. اين سياست تمايل به كار كردن را كاهش ميدهد و اين ميتواند براي اقتصادي كه از بسياري زيرساختها تهي است خطرناك باشد.فكر ميكنيد چند درصد از نيروي كار موجود با در اختيار گرفتن درآمدهاي نفتي از بازار كار خارج ميشوند و يا از ميزان كار خود به چه مقدار كاهش ميدهند؟ و به همين اندازه چه مقدار از توليد ناخالص داخلي كاهش خواهد يافت؟فكر ميكنم بستن در چاههاي نفت و سوزاندن آنها كار بسيار بدون دردسرتري است؟!اقتصاد ايران يك بنبست انديشهاي و يك معماي بزرگ است كه به سادگي درمانپذير نيست. بايد بيشتر مبارزه كنيم. همينطور نيست دوست خوب؟وب سایت پست الکترونیک نویسنده: صادقسه شنبه 12 تير1386 ساعت: 11:0سلامعلی آقا نه اینطور نیست! ما به راه حلی نیاز داریم که :1-مقبولیت عام داشته باشد(یعنی از ناحیه مردم مورد تعرض شدید قرار نگیرد و بتوان با احتمال بالایی آن را عملی دانست) 2- باعث خارج شدن پول نفت از دستان دولت شود(که این کار عوارض بسیار مطلوبی دارد که در آینده مفصلا خواهم نوشت) 3- دولت امکان معکوس کردن و تغییر دادن آنرا برای همیشه از دست بدهد( اینکه نفت را سر چاه ها بسوزانیمف شاید نظر بدی نباشد!! اما همانند کاری که آقای خاتمی عزیز کردند، وابسته به یک دولت است و دولت بعد براحتی می تواند آنرا ملغی کند، اما وقتی یکماه پول نفت به مردم داده شد، ماه دیگر نمیتوان آنرا پرداخت نکرد و هیچ دولت و هیچ حاکمیتی این ریسک را نمی کند که این کار را متوقف کند، یعنی به یقین یکبار برای همیشه دولت دستش از نفت کوتاه می شود و این یعنی شما توانسته اید ساختار را عوض کنید و نکته مهم همینست که ساختار تغییر کند، حال اگر رییس جمهور کننده این کار عوض هم بشود، کسی که جای ایشان می آید نمی تواند طرح را بر باد دهد.سعی می کنم در اواخر این هفته یا هفته بعد، مفصل تر راجع به این موضوع بنویسممرسیوب سایت پست الکترونیک